های زندان نامه 382 یپستی] [نامه یعزیزم، سلام مهراوه امیدوارم حالت خوب باشد و کارها بر وفق مرادت پیش برود. من اینجا ها گیرد. اون موقع ام می افتم و خنده ات می خیلی وقتا یاد کارهای بچگی رفتیم و به اون آقایچمنیکه که رئیسدنیا بودی، یا وقتی دفتر روزنامه می گفتی، «من دوستتو نیستم» و خیلی گفت، «دوستمن اومدی؟» می می رفتی. کشیدی و می جدی راهترو می دیدیمکه طرف رفت یکی دو هفته پیش داشتیم فیلم سینمایی می دربهشت بخره، درست یاد بچگی تو افتادمکه همیشه بعد از نوشیدنی یخ رفتیم فروشگاه آقای دریانی و تو همیشه دوست داشتی مهد کودکت می گرفتیم. فرنگیمی دربهشتتوت دربهشتپرتقالیبگیری،گاهیهم یخ یخ شد همون روزا برگرده. کاشمی کنم اند، دارم تلاش می ها را زده مهراوه جون، از اون روزیکه میله ی ام. دیروز که نماینده ام و بارها شفاهیگفته که بردارند. بارها نامه نوشته ها همراه با سلمانی (معاون زندان) آمده بود، بهشونگفتم سازمان زندان
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2