نامه‌های زندان

های زندان ‌ نامه 388 مهراو‏هیعزیزم، سلام امیدوارمحالتخوبباشد و تا این نامه به دستتم ‏یرسدهم‏هیکارهایت راه باشد. دوست ندارم در مورد بازداشتت چیزی بنویسم، چون اگر ‌ روبه آنطور که نظرم هست بنویسم، از ارسال نامه جلوگیری م ‏یشود و من م ‏یخواهم این نامه به دستت برسد. بنابراین فعلاً و از روی ناچاری، در این مورد چیزی نم ‏ینویسم. اما چقدر خوشحالمکه تا حدودیکارهای ای و مخصوصاً خیلی خوشحالمکه پیانویت را ‌ عاد ‏یات را از سر گرفته ی ‌ نوشته ژان دوفلورتو دختر چشمه،شروعکرد‏های. من این روزهاکتاب مارسل پانیول را م ‏یخوانم. خیلی داستان لطیفی است و تاکنون دو فیلم را هم شروعکرد‏هام. Headway از آن ساخته شده‏است. درس انگلیسی با دردسر زیاد س ‏ید ‏یهای آن را همگرفتم و حالا کمی دوباره برنام‏ههایم راه م ‏یشود. فعلاً اعتصاب غذایم جز دو سه باریکه حالم بد شده ‌ روبه ‏بود، روزهای دیگر، سعیکردم با خوردن آب جوش و نبات، جبرانکنم. بالآخره یک جلس‏ه کلاس را هم با دوستمگذراند‏هام، هرچند دیگر فکر

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2