397 نسرین ستوده یپستی] [نامه یعزیزم، سلام مهراوه گذرد و مدام به تو و نیما امروز یک هفته از شکستن اعتصاب غذایم می کنم. ما (من و مژگانکه باهم از بیمارستان آمدیم) هنوز در قرنطینه فکر می ویژه هستیم. از آن روز که شما را در بیمارستان دیدم و متوجه شدم، به زده بودی، به طوریکه بابا بغلتکرد و از بازوهایت به تو، خیلی بهت خودش فشار داد. اول تعجبکرده بودم، ولی بعد یادم آمد که شما در مدت اعتصاب غذایم مرا ندیده بودید و ناگهان با کاهش وزن زیاد مرا کنید. دیدید و خبمعلوم بودکه تعجبمی مهراوه جان، من پشیمان نیستم که اعتصاب غذایم را شکستم تا وقتشکی شود، دوباره باید راهی پیداکنم. دوست دارم از تو و شرایطت شود صحبتکرد. اگر بشنوم. راستش وقت تلفن آنقدرکم استکه نمی اش را داشتی نامه بنویس و برایم بفرست. دلم برایتخیلی خیلی حوصله کنم. خیلیخیلی تنگشده و مثل همیشه به تو افتخار می خیلیخیلیخیلی دوستتدارم بوسمت، هزار بار می ماماننسرین ۱۳۹۹ مهر ۱۳
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2