419 نسرین ستوده یپستی] [نامه نیمایعزیزم،سلام یکارهایت رسدهمه امیدوارمحالتخوبباشد و تا این نامه به دستتمی راه باشد. دیدار ما این بار خیلی طولکشید و برای همین خیلی خیلی به رو دلم برایت تنگشده. نیما جون، تویحیاطِ اینجاکهکمی هم بزرگ است، کنند. یکی از آنها که رنگش زرد عسلی هایی هستند که زندگی می گربه اند. باهم بازی هست، دو تا بچه گربه آورده رنگ خودش. اینقدر بامزه شان داشت به زور از درخت بالا زنند. دیروز دیدم یکی کنند و غلت می می افتم و دلم بینم یاد تو می لغزید پایین. وقتی اونها رو می رفت و هی می می رو شازدهکوچولوگیره. نیما جون، همراه این نامه یکقسمتاز داستان می فرستم. داستان قشنگیه تا آدما بفهمند دنیاییکه ساختند اینقدرا برات می جدی و جالب نیست. دوستتدارم دلم براتخیلیخیلیخیلیخیلی خیلی تنگه ماماننسرین ۱۴۰۰ تیر
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2