نامه‌های زندان

های زندان ‌ نامه 42 نمایند، اما دیدمکه این بار چگونهکمی دورتر ایستادی و آرنجت را بغل ی زنان ‌ چپو با حالتی قهرگونه نگاهمکردی. همه ‌ وریوچپ ‌ کردیو یک گویند اصلاً به ما محل ‌ اند و همه می ‌ زندانی سیاسی متوجه غرور تو شده کنم چند ‌ دانند تو تا چه پایه خوش اخلاقی. اما فکر می ‌ گذارد. نمی ‌ نمی ای تو راکلافهکرده است. ‌ ایکه ملاقاتحضوری نداشته ‌ هفته گیرد. ‌ بافم. البتهوقتمرا می ‌ دارمبرایتیکعروسکدلقک تقریباً بزرگیمی کند تا هرگاهکه ‌ گیرد، اما عشق مادری مدام وادارم می ‌ ام را می ‌ وقت مطالعه تابمکه آیا خوب ‌ شوم، به سراغ عروسکت بروم.کمی نگران و بی ‌ بیکار می آید یا نه. ولی خیلی امیدوارم خوبشود. ‌ درمی دانی به چه امیدی روزهای سخت و دوری از تو، خواهرت و ‌ می یکودکان ‌ کنم؟ به امید روزهایی بهتر برایکودکانم و همه ‌ پدرترا سر می ای از رؤیایم به حقیقتخواهد ‌ ام آیا ذره ‌ سرزمینم. اما بارها از خود پرسیده ی ‌ ای از این تضییعحقوقِ دو کودکخردسال من و همه ‌ پیوست؟ و آیا ذره هرحال هر مادری به ‌ شود؟ به ‌ اند، جبران می ‌ مادرانیکه زندان تحملکرده کند. ‌ این امید زندان را تحمل می اوین ـ بند زنان زندانی سیاسی ۱۳۹۰ خرداد ۱

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2