نامه‌های زندان

های زندان ‌ نامه 422 یگیتیستوده] ‌ [نامه گل نسرینمسلام اتخیلیخوشحالشدم. برایمنمخاطرات ‌ از دیدن نامه و دستخطدوباره گیری ‌ ی مامان... و آبمیوه ‌ ی خوشمزه ‌ کودکی رو زندهکردی. خورشغوره ناسیونال وفادار ما. بابا همیشه عادتداشتکه بهترین مارکهر چیزی رو بخره. حتماً یادته برای من در بچگی یک ساعت فورتیس خرید، به قول خودشسوئیسی سلطنتی، با قیمتچند برابر یکساعت معمولی. من با این ساعت زندگیکردم. در دبیرستان، دانشگاه و بعد هم سی سالکار و کنه! ‌ هنوزم دارمشو دارهکار می خاطراتدیگری هم برام زنده شد، مثلاً اینکه تو از کودکی هم خیلی مهربونبودی. مندرعالمکودکیفقطفکر بازیبا دوستایخودم بودم،ولی کردیو ایخدا! این ‌ ها به ماماندر نگهداری احمدکمکمی ‌ توخیلیوقت دادی. تو همیشه به اطرافیانتتوجه و ‌ کارو با چه عشقو مهربونی انجام می مهربونی داشتی و این عاطفه رو با خودت به شغل وکالتهم بردی. وقتی این مهربونی با شور زندگیکه همیشه در وجودت بود همراه شد برای همه خونی. ‌ شادی، زندگی آزاد و عدالتخواستی. چقدر خوبهکه زیاد کتابمی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2