نامه‌های زندان

های زندان ‌ نامه 424 یپستی] ‌ [نامه رضایعزیزم، سلام راه ‌ امیدوارم حالتخوبباشد و تا این نامه به دستتم ‏یرسد، اوضاع روبه باشد. امروزسر موضوعپزشکیقانون ‏یامخیلی اذیتشدید. اماخوشبختانه رفتم و آمدم و تمام شد. اصلا حوصل‏هی بیرون رفتن، اعم از اعزام به دادگاه طور بودم. ‌ یا مراکز درمانی یا حتی بهداریِ اینجا را ندارم. اوین هم همین اصلاً دوست نداشتم حتی تا بهداری بروم. حالا اینجا بیشتر به دلیل تنگی رفتم.گرچه ‌ نف ‏سهاییکه یکمدتمدام سراغم م ‏یآمد، بیشتر بهداری می اندازند ‌ اینجا بهداری رفتن سخ ‏تتر است. گاهی جمعیت زیادی راه می که باهم بفرستند بهداری. در چنین مواقعیکه از دیدن جمعیت وحشت تری بهداری بروم ‌ م ‏یکنم، آرام خودم راکنار م ‏یکشم تا در موقعیتخلوت تحم ‏لتر م ‏یشود. ‌ و کارم را راه بیندازم. اینطوری برایم قابل نوشت‏هی دانته کمدی الهی، رضاجان، این روزها در حال خواندن هستم. شاهکار بزرگی است. دانتهکه خودش اهل فلورانسبود، به اخلاق وطنانشخیلی انتقاد داشت و در یادداشتیکه با آن جمله،کتابش را به ‌ هم «کانگرانده دلاسکا» هدیه داد‏ه است، نوشته:

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2