47 نسرین ستوده رضایعزیزم، سلام دانی چقدر خوشحال یگذشته به دستم رسید. نمی ی عزیزت هفته نامه نویسم ساعت نزدیک پنج بعدازظهرِ پنجشنبه شدم. الآنکه دارم نامه می ها را مهمان ایم تا تعدادی از بچه استو من و هانیه سوپشیر بار گذاشته ها خیلی خوب بوده است. از جمله کنیم. آزادیِ نزدیک به ده نفر از بچه کسانیکه آزادشدندسما، دختر جوانی بودکه یکسالحکم داشتو آمده ی دومِ تخت من مستقر شده بود. خوشبختانه بیست روز بیشتر بود طبقه در زندان نبود. آیم. اما چون دیروز عزیزم،گفته بودمکه این هفته را برای ملاقاتمی ها وحضور لواسانیصحبت حفاظتاطلاعاتمرا خواسته و راجع به بچه ام و قول داده است دیگر لواسانی نیاید، اجازه بده تا حالا که اینقدر کرده ایم،کمیبیشترصبرکنیمتا انشاءاللهنتیجهبدهد. البتهمسئول سختیکشیده ایاستوهمیشه با احترام با منرفتار حفاظتاطلاعاتظاهراً آدم منطقی کنید، کرده است. دیروز هم درظاهر برای اینکه چرا شما چادر استفاده نمی مرا خواست. من هم موضوع لواسانی و آن روز شانزدهم مرداد راگفتم و از
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2