نامه‌های زندان

55 نسرین ستوده رضایعزیزم اند ‌ ها آمده ‌ از صبح پا شدم، یادم آمد که تولد نیماست. احتمالاً دیروز بچه ها دیروز برای عاطفه تولد ‌ اید. نیما جان، تولدتمبارک! بچه ‌ و تولد گرفته هرحال ‌ جای نیماکیک ببرم. رضا جان، به ‌ گرفتند. از من هم خواستند به ام را کاملاً به تو واگذار کردم. پیامم را بده ‌ گرفتن در مورد جایزه ‌ تصمیم ایشانبخوانندونظرشانرا بگویند. تصمیمنهایی،هرچه بگیریموردتأیید من است. ۱۳۹۰ شهریور ۱۹ شنبه های مأمور برای انجامکاری وارد بند ‌ نوشتم، این خانم ‌ دیروز که داشتم می ی ‌ هرحالعزیزم از همه ‌ شدند و من مجبورشدم یادداشتراکنار بگذارم. به فرستی، ممنونم. اگر ‌ ها می ‌ خبرهای خوبیکه همیشه برایم راجع به بچه های پدر است. ‌ اند به خاطر تو و زحمتمادر و محبت ‌ ها اینقدر خوب ‌ بچه پدر و مادر را از طرفمن ببوسو تشکر کن. بهگیتی و مامان و احمدسلام

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2