59 نسرین ستوده رضایعزیزم، سلام یک دنیا سلام و محبت و بوسو سپاسو هزاران چیز خوب دیگر برایت است. از صبح دوست داشتم برایت نامه ۹۰/۶/۲۳ دارم. امروز چهارشنبه هایی برایتبنویسم خواهد نامه بنویسم. مدتی استتو این فکرمکه دلم می هایکاری. اینرا بگیر، آنرا بفرست، که بگویمچقدر دوستتدارم، نه نامه امچیزجورشده است. تابه آن را بخر. عزیزم، تقریباً تمامچیزهایضروری و کاموا و چیزهای دیگری راکه تو،گیتی و سوسن زحمتکشیده بودید، توانیم کنیم، چونگاهی می رسید. تابه را به صورت عمومی استفاده می داد و ها، همه چیز بوی تو را می ی لباس چیزهایی را خودمان بپزیم. بقچه کلی خوشحالمکرد. خلاصه وسایل بهاره را دادند. از صبح تا حالا، اول ی مشترکی انجام دادیم، بعد با هانیه ناهار از همه با مهوشو فریبا مطالعه (پلو قیمه) خوردیم. هانیه از قبل خورشتهویج درستکرده بود، جایت خالی آن را خوردیم. بعد کمیکاموا بافتیم و بعد کتابخاطرات ماندلا را ی بالای تختمکه رو بهکوهپایه استخواندم. بعد خوابیدم. عصر در طبقه با شعله درس حقوق مدنی داشتیم، بعد از کلاس، ورزش داشتیم و بعد
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2