های زندان نامه 62 ۹۰/۶/۲۶ شنبه عزیزم، امروز شنیدمکه لواسانی به دفتر بند زنانگفتهکه امروز و فردا را آید. بنابراین ممکن است فردا بیایم و ببینمتان. از حالا خیلی هیجان نمی دارم و از بابت این همه ناراحتی که برایتان درست کردم طبق معمول ی اینها هرقدر همکه تکرار شود، لازم است، تا بیشتر از ام. اما همه شرمنده اینها اذیتماننکنند. دهم، نگه دارید تا سرهم نامه بیرون می موقع پشت رضا جان، اگر یک شود، منتشر کنید. هنوز هم در خصوص آن تر می یک زمانیکه فضا بسته بندی هرحال توطبقجمع ام بر ارسال آن است. اما به جایزه، تمایلشخصی خودتعملکن. کنم با خانم سلطانی تماس بگیر و بگو اگر ایشان در خواهش می هایی، انتشار توانم از یکراه کم منخودم می وضعیت بدی هستند، دست مون نامه بنویسم و خواستار نامه یا غیره، اعلام همبستگیکنم. یا به بانکی هایی دهم به خاطر فعالیت توقف برخورد با وکلا شوم. حتی احتمال می امکرد (پرینتحکمم راگرفته بود تا اقدامکند) او راگرفته که برای پرونده هایشان و لطف ی زحمت باشند. سلامم را خیلی برسان و بگو قدر همه دانم. پایانشانرا می بی یکشنبه ها راکیانی (رئیسحفاظت رضای عزیزم، دیشب، آخر شب یکی از بچه خواهد؟ اطلاعات) خواسته بود. در مورد من سؤالکرده وگفته او چه می آید؟ من قبلاً بهکیانی دو هفته استکه لواسانی نیامده. چرا ملاقات نمی ام عذرخواهیشود. حالا هم سر حرفم هستم. گفته بودمکه باید از خانواده
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2