های زندان نامه 68 اند و کاری کرده ام را که دیگران دست من دوست ندارم حقوق قانونی تر نشود. طبیعی اند تحملکنم تا وضعیتم خراب شده تحویلم داده مثله پذیرم. من است چنین توهین بزرگی را برای خانواده وکودکانم هم نمی طلبانه از آنها شناسم و برای گذراندن یک زندگی عافیت حقوقم را می کنم. پوشی نمی چشم البته هنوز بسیاری از ما، فعالان مدنی، با صبر و تحمل، بر عدم فشاریم. اماعزیزدلمبه توبگویمکهعدمخشونتآننیست خشونتپایمی [که] طوری رفتار کنیمکه هرگز اعتراضی نداشته باشیم. عصبانی نشویم، خشمگین نشویم، فشار خونمان بالا و پایین نرود،کاری نکنیم به زندان وجه. هیچ ای را تجربهکنیم. به رفته زندگی آرام توأم با مبارزه هم بیفتیمو روی ای، هرکجایگیتی، اولین واکنشی راکه در هر انسان سالمی عدالتی هر بی توانم بکنم؟ و عدالتی چه می انگیزد آن استکه من برای رفع این بی برمی شود. اگر نتوان هیچکاریکرد، البته خشم هر انسان سالمی برانگیخته می طلبی مترادف بنابراین نفی خشونتکه در بسیاری از اوقات با عافیت وجه به معنی آن نیستکه طوری رفتار کنیمکه نه بهکسی هیچ شود، به می چیزی بگوییم، نهکسی به ما چیزی بگوید و آرامشخودمان را حفظکنیم و خلاصهخونمان راکثیفنکنیم! ترین خاطر کودکانم، در قانونی یعزیزم ، دوستدارم بدانی به مهراوه ام نیز ام و در بسیاری از موارد از حقوق قانونی چارچوب ممکنکار کرده نظر کرده بودم. اما فعلاً سرنوشتصدها انسان را بیش از دو سال صرف زند که منهم یکی استکه یکروز، فقط یکروزِ انتخابات، دارد رقم می از آنها هستم. بنابراین بدانکه صدهاکودکِ دیگر نیز غمی مشترک با تو
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2