های زندان نامه 82 رضایعزیزم، سلام تولدتمبارک! صبح ۱۰ شنبه گرفتیم و های قبل، تولد می امروز، از صبح، فکر تولد توام و اینکه سال دانم مهراوه اینکار الآن دو سال استپیشتو نیستم تا تولد بگیریم. اما می دهد. امروز صبح هانیه به منگفت امروز چه را به بهترین نحو انجام می هایم از مهر است. حواسش به تولد تو بود. عزیزم در نامه ۲۳ ؟ روزی است کنم جدی نگیر. امکه خواهشمی فشارهای روانیصحبتکرده شب ۱۰ ها را تهدید هاصحبتکرد. مهم نبود. بعضی امروز دادستان آمد و با بعضی ها را دعواکرد. و یکنفر را همکه قبلا هزار بار عفونامه نوشته کرد. بعضی بود امشب مرخصی دادند. خلاصه چیز مهمی نبود. مرا هم نخواستکه خیلیخوشحالشدم. ها رضاجان، یکی از دوستانمدر اینجا عینکنداشتیکی از آنعینک ها با عشق و علاقه داده بودند با همان عشق و محبت به او دادم. راکه بچه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2