97 نسرین ستوده رضایعزیزم، سلام ام و اینجا دانیکه عاشقهوای بارانی امروزجمعه استو هوا بارانی بود. می یکوهستانِ بارانی و مِهیکه از صبح نوککوه همکه پایکوهیم و منظره هایت فکر راگرفته بود، خیلی زیبا بود. بیش از هر زمانی، به تو و خوبی فهممکه چقدر دوستتدارم. کنم و می می خواهم خواهشی از تو بکنم و آن این استکه فقط رضای عزیزم، می خبرهایخوبو جایزه و... را به من نده. خبرهای بد را هم بده، زیرا من بر هایم تجدید نظر کنم. مثلاً بایدهمانموقع اساسخبرهایتو باید در روش خواهم بگویم، بیشترِ ممنوعیت هرحال می دادی. به خبر احضارت را می آیم. ی دیگر، به هر قیمتی شده، به دیدنتان می ملاقاتم سپریشد و از هفته ام، لطفاً به او بده بخواند و حتماً برایم جواب برای مهراوه هم نامه نوشته دانم در مورد چادر چهکنند، اما بنویسد، حتی اگر شده چند خط. هنوز نمی هرحال اگر من برای ملاقات هم مجبور به استفاده از چادر شوم، برای به دهم. سعیکنید ام در این خصوص ادامه می آیم، ولی به مبارزه ملاقات می آرام باشید و آرامشتان را حفظکنید. دو روز پیش، از کارگران آمده بودند برای ی تو را دادم. امیدوارم زنگزده باشند، جرم عادیهستند. کار فنی، شماره
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2