نامه‌های زندان

های زندان ‌ نامه 98 ها ‌ الملاقاتم و از اولکه به سالن آمده بود، سراغ مرا از بچه ‌ دانستممنوع ‌ می یرشته احمدی، آمده ‌ زاده، نماینده ‌ گرفته بود. دو روز پیشهمخانمسلیمی کرد خودش ‌ بود. رفتم پیشش تا در مورد ملاقات صحبتکنم. سعی می دانست. صحبتیکهکردیم به ‌ اطلاع نشان دهد، اما همه چیز را می ‌ را بی گویند) ‌ نظرم مثبتآمد. بعد گفتحالا اگر کارشناستبیاید (بازجو را می ای ندارد. این خانمکمی برخوردشمثبت ‌ کنی؟گفتم آخر فایده ‌ صحبتمی اند، تصور من ‌ های سازمان هم وارد مذاکره شده ‌ است. حتی اینها با بچه ها را آزاد کنند، اما حالا آخرش اینقدر خسّت ‌ خواهند زن ‌ این استکه می خاصیت تبدیل شود. این همکه ‌ دهند تا به یک موضوع بی ‌ به خرج می کنی؟» حرف آنهاستکه ‌ این خانمگفته «کارشناست بیاید صحبت می گفتم ‌ آمد، می ‌ شد که بازجویم می ‌ گاهی می ۲۰۹ اند. چون من در ‌ بهشگفته خواهند همه جور ‌ روم با او صحبتکنم. حتی تصورم این استکه می ‌ نمی فشار را روی من بیاورند و بعد وارد مذاکره شوند تا آزادمکنند. خلاصه خواهشم این استکه آرامشتان را حفظکنید. به همه سلام مرا برسان. به دهند بگو بیشاز موعظه به حمایتشان بابت ‌ آنهاییکه بابتچادر پیغام می توانی و وقت داری یک سَری به آقای آوایی ‌ چنینکاری نیاز دارم. اگر می یقضاییه، مبنی بر عدم اجبارچادر،صادرشده ‌ بزن و بگو دستورالعمل قوه کنم. ‌ گویندچون مقاومتمی ‌ کنند؛ می ‌ و هنوز برای من مشکل درستمی بوسمت ‌ می نسرین ۱۳۹۰ آبان ۶ اوین ـ

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2