دین در دنیای معاصر

دین در دنیای معاصر 162 بودکه با الزامات حاکمیت مدرن و وضعیت مدنی انسان جدید منطبق دهد که کلیسا باید در ذیل لویاتان ‌ عنوان نمونه، نشان می ‌ باشد. هابز، به که تجلیکامنولث یا جمهور مردم یک سرزمین است، قرار گیرد و در اشکال مختلف ‌ ی عمومی تحت قوانین آن عملکند. این الگو را به ‌ حوزه بینیم:حاکمیتسیاسی تجلیخیر ‌ در تمامی اندیشمندانسیاسیجدید می یعمومی استو از همین رو، تمام عناصر ‌ تعبیر روسو، اراده ‌ جمعی و یا به حیات اجتماعی، از جمله دین و نهادهای آن، باید در هماهنگی و توازن با حاکمیتعملکنند. اما به مورد اسلام بازگردیم. در جوامع اسلامی مشکلی اساسی وجود دارد: گیرد ‌ دین فاقد وجه مدنی است و حتی وقتی در اختیار حاکمیت قرار می شود، در خدمت تثبیت منافع و مصالح ‌ و تفسیر آن به حاکمان واگذار می ی تفسیری الهیاتی استکه اسلام ‌ حل اول ارائه ‌ جمعی نیست. بنابراین، راه و نهادهای دینی را به عناصری مفید و مثبت در جامعه و در خدمت خیر ها و تجلیاتی ساده از دین مدنی در جوامع غربی ‌ عمومی تبدیلکند. نمونه ها بهفقراونیازمندان،مشارکت ‌ یکلیسا،خدمتآن ‌ المنفعه ‌ هایعام ‌ فعالیت ها برایگسترشمفاهیمی ‌ ها دردفاعازمظلومانومحرومانویا تلاشآن ‌ آن شمولمانندمحبت،عشق،وجدان،همبستگیودیگرفضائلاخلاقی ‌ جهان تواند نقشی ‌ درجامعه است. روشن استکه نهاد دینی درچنینشرایطیمی مثبت در اجتماع ایفاکند. اما ایفایچنین نقشی ابتدا مستلزم این استکه ی تشکیل حکومت) را پس بگیرد و ‌ ویژه ایده ‌ دین دعاویسیاسی خود (به دانند، مفاهیم دینی و شرعی را ‌ ایکه خود عالمان دینصلاح می ‌ شیوه ‌ یا به به زبان مصالح عمومی ترجمهکند. اما روشن استکه تصمیم نهایی بر داران نیست، حتی اگر در اکثریت ‌ ی دین ‌ ی نهاد دین و حتی جامعه ‌ عهده

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2