نجف دریابندری

۱۲۲ نجف دریابندری چرا دربارهی خود بوف کور صحبت نمیکنید؟ من در واقع دارم دربارهی بوف کور صحبت می کنم، منتها به زبان منحط. بوف کور به نظر من تحتتأثیر جنبش معروف سمبلیستها ی فرانسه نوشته شده و همچنین البته تحتتأثیر سوررئالیستها. حتی تأثیر فیلمها ی سوررئالیستی، مثل « مطب دکتر کالیگاری»، ال در این داستانکام پیداست. سمبلیسم و سوررئالیسم در هنر اروپا دورهها یا سبکها ی زودگذری بودند و حاال فقط جنبهی تاریخی دارند . منظور من البته این نیست که دیگر کسی حق ندارد به این سبکها چیز بنویسد. ولی اگر کسی یک چنین چیزی نوشت، دیگر صرف اینکه نوشتهاش سمبلیستی است یا سوررئالیستی است عمل را توجیه نمیکند. زمانیکه هدایت بوف کور ر ا می نوشت ، سمبلیسم فرانسوی دیگر از مد افتاده بود، ولی سوررئالیسم هنوز زنده بود. هدایت البد فکر می کرده دارد نوبرش را میآورد. ولی آنچه آورده، اگر هم آن روز نوبر بوده، حاال دیگر نوبر نیست؛ وسواس ذهنی استکه حس تناسبش را از دست داده و تماسش با واقعیت و اوضاع زمانه قطع شده. یعنی می شودکسی ذهنیت خودش را بیانکند و آن ذهنیت بازتاب زمانه نباشد؟ بله. چرا نمی شود؟ هرکسی در زمانهی خودش زندگی نمیکند. ما در قرن بیستم آدم ه ای ی داریم که در قرون وسطی زندگی میکنند. ولی منظور من چیز دیگر است . منظور من از اوضاع زمانه روابط خارجی آدمها است، چنان که در بسیاری از داستانها ی هدایت قبل از بوف کور انعکاس دارد. بعد ظاهرا ً یک اتفاق بدی برای این آدم می ال افتد و توی ک میرود. شاید ما هرگز نتوانیم کشف کنیم که این چه اتفاقی بوده، ولی بههرحال توی الک رفتن یا به قول روانپزشکها « واپس رفتن از واقعیت» یکی از نشانهها ی مسلم «دپرسیون» یا افسردگی بیمارگونه است. ولی باز من ایرادم به بوف کور این نیست که بیان احوال یک ذهن بیمار است. بیان یک چنین احوالی هم می تواند موضوع یک اثر هنری باشد . ولی اثر هنری را باید بهعنوان اثر هنری سنجید و در انتخاب معیارهای این سنجش استکه اختالف نظر پیش میآید. من هر اثر هنری را به صرف اینکه اثر هنری است نمی پسندم، چنانکه هر تابلوی نقاشی را، ولو اینکه خیلی هم گرانقیمت باشد، حاضر نیستم به دیوار اتاقم بزنم. ناچار این پرسش پیش میآید

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2