نجف دریابندری

۱۲۳ گفت وگو درباره ی ادبیات که پس تو چه جور تابلوی ی را حاضری به دیوار اتاقت بزنی؟ اگر خیلی مرا زیر فشار بگذارید، باید بگویم یکی از شرایطکار خوب، به نظر من، آن چیزی است که من اسمش را « حس تناسب» گذاشتم و گفتم که هدایت در بوف کور این حس تناسب را از دست داده. اجازه بدهید یک مثال دیگری برای شما بزنم،که شاید بهتر از آن پنیر گندیده باشد. ما قدیم یک نوع نقاشی داشتیم که به آن میگفتند « ال نقاشی زیر ک»، مثل نقاشی روی ورق گنجفه، یا روی قلمدان، که حاال دیگر ورافتاده. (اتفاقا راوی داستان بوف کور هم نقاش قلمدان است و این نشان می دهد که در زمانهی دیگری زندگی میکند.) نقش روی ورق گنجفه یا قلمدان را آدم قرار است از فاصلهی یک . ال ببیند وجبی یا دووجبی مث بنابراین، گل وبلبلی که روی اینها میکشیدند می توانست خیلی ریز باشد. بعد هم طبعا هرچه ریزتر باشد،کار بیشتری میبرد و هرچه بیشتر البد گران قیمت کار ببرد، تر میشود و هرچه گرانقیمتتر بشود به نظر بعضی اشخاص البد بهتر است. اما به نظر بعضی اشخاص دیگر لزوما بهتر نیست . بنابراین، انحطاط روی خود ورقگنجفه و قلمدان هم ممکن است پیش بیاید . ولی در زمان قاجاریه رسم شد که صندوق رخت و تختخواب و حتی دیوار و سقف اتاق را با همین نقاشی زیر الک و نقش گل وبته بپوشانند. در موزهی هنرهای برلن شرقی یک چنین اتاق قاجاری هست، ًیک اتاق کامل، تقریبا، که درودیوار و سقفش پوشیده از گلوبتهی ریز است. خب، طبعا وقتی آدم به سقف این اتاق نگاه میکند، چیزی نمی بیند، به جز ترکیبکثیفی از رنگهای قهوهای و سبز و قرمز، آن هم زیر الک سوخته و تاسیده. درودیوار همینطور. حاال چه پدری از نقاش بوف کور قلمدان ساز درآمده تا اینها را کشیده، خدا میداند. ولی من بیش از چند دقیقه نتوانستم توی آن اتاق بمانم و خودم را بیرون انداختم، چون شدیدا به هوای تازه احتیاج داشتم. عیب این اتاق به نظر من این بودکه حس تناسب در آنگم شده بود. آدمیزاد به تناسب مثل هوای تازه احتیاج دارد، یا دست کم بعضی از آدمیزادها این طورند . این اتاق قاجاری یک نمونه از هنر منحط است. مسلم است این اتاق خالی از بعضی ارزشها نیست، چنانکه اولیای آن موزه خدا می داند با چه زحمتی او را

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2