۱۳۴ نجف دریابندری شما چند بار گفتهاید که در ایام جوانی، وقتی در زندان قصر بودید، ترجمه ی محمد قاضی از دن کیشوت را خواندهاید و از آن درسهاییگرفتهاید. ترجمهی قاضی از دن کیشوت چه خصوصیاتی داشتکه می شد از آن درسگرفت؟ قبل از اینکه من به زندان بیفتم، قاضی کتابی از آناتول فرانس ترجمه کرده بود به اسم جزیرهی پنگوئنها . من آنکتاب را خواندم و خیلی حظ کردم و متوجه شدمکه یک آدمی با یک استعداد خاصی در کار ترجمه پیدا شده است. حقیقتا قاضی یک «فنومنی» بود در کار ترجمه. بعد به زندان افتادم و در زندان بودمکه دن کیشوت درآمد . یادم نیستکه دن کیشوت را از کی گرفتم، چون برای خود من نیاوردند. جزوکتابها ی داخل زندان بود. کتاب داخل زندان میآمد؟ بله، میآمد. اینکتاب راگرفتم و خواندم و به نظرم خیلی جالب آمد. در واقع، درس مهمی برای من بود. یعنی دیدم یک آدمی داستانی را ترجمه کرده، ولی گشته و یک زبانی پیداکرده و این زبان را دست کاریکرده و ساخته است. این برای من خیلی درس مهمی بود و فکر کردم در ترجمه باید همین کار را کرد. یعنی برای هر کتابی آدم باید بگردد و زبان آن را پیدا کند. حاال چند وقت پیش من دیدم یک کسیگفته بود که مشغول ترجمهی دن کیشوت است وگفته بود ال که ا ن چهل پنجاه سال از ترجمهی قاضی می گذرد و الزم استکه از نو ترجمه شود . شاید هم پربیراه نباشد، ولی من گمان نمیکنم ترجمهی تازه بهتر از ترجمهی قاضی از کار درآید، چون قاضی یک زبانی برای دن کیشوت پیدا کرده که دقیقا همانی استکه باید باشد. ترجمهی خوب ازنظر شما چه معنی دارد؟ می دانید و خودتان هم بارها تأکید کردهاید نمی ال که خواننده معمو رود یک متنی را با اصلش مقایسه کند؛ همینطورکه میخواند، می فهمد که اینکار ترجمهی خوبی هست یا نه. طبعا شما هم همینطور هستید. ولی نظر شما با خوانندهی عادی فرق دارد. ازنظر شما ترجمهی خوب یعنی چه؟ ال کتاب سروانتس را در نظر بگیرید که یک کتاب قدیمی است و ا ن چهارصد سال از عمرش میگذرد. بنابراین، باید به یک زبان خاصی ترجمه می شد که
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2