۱۳5 گفت وگو در باب ترجمه قدیمی باشد. ال این او . ثانیا، دن کیشوت اولین رمان اروپایی است، یعنی یک چیزی است بین رمان به معنای جدید کلمه و داستانها ی قبل از پیدایش رمانکه «رمانس» خوانده میشوند. یک رمانی استکه به سبک رمانس نوشته شده است. درآوردن این کار به فارسی کار سادهای نیست. قاضی در واقع کاری که کرده این استکه رمانسها ی فارسی را مثل مثال امیرارسالن نامدار خوانده و یکهمچین لحنی به آن داده و کیفیت خاص رمان را هم رعایت کرده است. خالصه اینکه یک اثری به وجود آورده به زبان فارسیکه من خیال میکنم می ماند و مانده است. منتها می دانید که قاضی اینکتاب را در واقع دو بار ترجمهکرد: یک بار در چاپ اول و یک بار در چاپ دوم. در چاپ دوم خیلی آن را تصحیحکرده است. من با این تصحیحات خیلی موافق نبودم. همان چاپ اول به نظر من بهتر میآمد. البته چاپ دوم هم خوب است. اما نکتهی جالب این استکه من هیچوقت این کتاب را با اصلش مقایسه نکردهام. شاید اگر نگاه کنم، ببینم قاضی در جاهایی اشتباه کرده باشد، نکاتی را عوضی فهمیده باشد. به نظر من، اینها اهمی تی ندارد، چون خودکار به قدری پاکیزه و شسته است و زبانش زبان خاصی استکه هر عبارتی از آن راکه می خوانید می بینید با عبارت معمولی فارسی فرق دارد. درکارهای شما، چه هکلبری فین ، چه پیرمرد و دریا و این اواخر بازماندهی روز ، در هرکدام یک زبان خاصی دیده میشود. چنان که اگر اسم شما روی جلد کتاب نباشد و این سهکتاب را به خوانندهای بدهیمکه نداند شما آنها را ترجمه کردهاید، تصور نمی کند هر سهکار یک نفر است. برایاینکه هرکدام زبان خاص خودش را دارد. می خواهم بپرسم وقتی دن کیشوت را خواندید، تصمیمگرفتید برای هر کاری اول یک زبان درست پیدا بکنید، بعد ترجمهاش بکنید؟ دقیقا، این پید ا کردن زبان خاص برای هر کتاب را بنده باید بگویمکه از قاضی یاد گرفتم. البته می دانید که قاضی پس از دن کیشوت خیلیکتاب ترجمهکرد. ترجمه ه ا یش همه خوب است، ولی هیچکدام به پای دن کیشوت ال نمیرسد. او ، خودکار کار بزرگی است. ثانیا، قاضی یک زبانی پیداکرده استکه دقیقا همانی استکه باید باشد. بههرحال، بنده از خواندن دن کیشوت در زندان خیلیکیف کردم . یکی از دوستان من هم به اسم مصطفی بیآزار، که دبیر ادبیات بود،
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2