نجف دریابندری

۳۰ نجف دریابندری که باهاش ارتباط داشت، هنوز هم از او دفاع میکند. ال که مرده ، عباس حا می گو ی د که نه، آنجوری نبود. ولی واقعیتش ای ن استکه آن پروندهی بزرگی که برای ما ترتی ب دادند که من بودم و ده نفر دیگر ــ یکی همی ن مهندس بهشتی بود، دی گر مددی بود و آگه بود و... ــ همی ن قراگوزلو ترتی بش را داده بود. اسم مرا قراگوزلو داده بود. علتش هم ای ن بود که در آخرین ایام آزادی من در واقع رابط بودم بین کمیتهی محلی آبادان و جبههی ملی. منتها شخصی بود که حاال اسمش ی ادم رفته،کارمند شرکت نفت بود، بعدا متوجه شدمکه اصال مأمور بود. ظاهرا رهبر جبههی ملی ناحی ه بود، ولی در واقع مأمور بود، برایاینکه بعدا که ما را گرفتند و همهی سروصداها خوابی د، او شد شهردار آبادان. بهجای اینکه بگیرندش، سمتگرفت، درحالی که آدم معمولی نبود. من باهاش ارتباط داشتم، میرفتم پیشش و حتی حس کرده بودم که ای ن آدم درستی نیست، منتها دیگر اواخر کار بود. آهان! ی ادم آمد که چطور حسکردمکه زی اد آدم درستی نیست. می رفتم خانهشان. خانهشان توی بری م آبادان بود.گاهی میرفت یک لی وان شربت سکنجبینکه تویش خی ار خردکرده بودند می آورد که من بخورم و خنک شوم. شبکهی جبههی ملی در تهران لو رفته بود. البته جبههی ملی شبکهای نداشت، ولی خب، یک چیزهای ی داشت. این شبکه را گرفته بودند؛ ی عنی کاغذها و اسنادش لو رفته بود. ای ن کاغذها پی ش قراگوزلو بود. قراگوزلو به عباس گرمان اط ع می ال دهد که ای ن اسناد پی ش اوست. گرماناینها هم میروند یک چیزهایی می نو ی می البی درست سند و اسناد ق کنند و ای ن اسناد قالبی را به جای اسناد واقعی میگذارند. البته من مطلب را بعدها فهمیدم. ولی پس از ای نکه اسناد را جابهجا کردند، مرا فرستادند که رفتم پیش ای ن آقا و گفتم که قضیه از این قرار است ؛ ماکاغذها و اسناد را گرفتیم. ی اروگفتش شما چطوری اسناد راگرفتید؟ گفتم اینها دی گر به شما مربوط نیست؛ ال من هم اط ع ندارم. همینقدر میدانم که ای نکاغذهای جبههی ملی که به دست دولتیها افتاده بود ما از دست آنها درآوردیم. گفت خب، باید ببینی م شما به چه ترتیبی اینها را گرفتهاید. گفتم که به شما چه ربطی دارد که به چه ترتی بی ما کاغذها را گرفتیم؟ ما فقط به شما ال اط ع میدهی م که آن اسناد دست ماست. البته ای ن کار هم بیهوده بود. نباید ما

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2