5۴ نجف دریابندری باشد اضافهکنمکه بعضی میگوی ند آنکار کار خود پیشهوری بوده و بعضی هم می گو ی ند کهکار کس دی گری بوده؛کس دیگر یعنیکیانوری. پیشهوری به آذربایجان می رود و رهبر دموکراتهای آذربایجان میشود،که داستانش را همه میدانند. بعد بهعنوان نمایندهی تبری ز انتخاب میشود، اما اعتبارنامه اش را تصویب نمیکنند. چوبک،گلستان و دیگران خب ، از حزب توده برویم بیرون. به موضوعات دی گر بپردازیم. بفرمایید با صادق چوبک چطور آشنا شدید؟ گرچه او هم مثل شما اهل بوشهر بود. شاید از همان بوشهر با او آشنا بودید؟ نه، من با چوبک فی الواقع هیچ وقت آشنا نشدم. با کارهای چوبک آشنا بودم. داستانهایش را می خواندم. اولین بار هم اسم چوبک را از معلم شیمیمان شنیدم. ای ن معلمگرچه معلم شیمی بود، ولی از ادبی ات سر درمیآورد. در کالس راجع به چی زهای د ی گر هم حرف میزد. ازجمله روزیگفت نویسندهای هست به اسم چوبک. گویا خیمهشببازی تازه منتشر شده بود. برایاینکه خیمهشببازی سال ۱۳۲۴ درآمد. ای ن مثال سال ۱۳۲5 یا ۱۳۲6 بود که از السمان در آبادان صحبت میکرد. چوبک سر ک گفتکه چنین نویسندهای هست و منکنجکاو شدمکه این نویسندهکیست. ال من آنموقعها از بین نویسندهها مث علی دشتی را میشناختم. نوشتههایش را می خواندم و داستانهای ی به سبک او مینوشتم. البته چیزهاییکه آن وقت ه ا نوشتم پخش الشدوازبی ن رفت. بعد وپ که نام چوبک را شنیدم، رفتم داستانش را پی دا کردم. کتاب خیمهشببازی را گرفتم و خواندم. برای من مثل ی ک هشدار خیلی جدی بود. گفتم پس ادبیات چیز دی گری است، اینهایی نی ستکه ما میخوانیم. پس معلوم می شود دشتی ال ادب ی ات ن اص یست. دی گر آن نوع دشتی نوشتن را ول کردم. بعد انور خامهای مجلهای درمی آورد به اسم مردم . چوبک چند تا داستان آنجا چاپ کرده بود. مجله بود ی ا روزنامهی هفتگی، یادم نیست. ای ن سبب شد که من رفتم مجلهی مردم راگرفتم و خواندم و با چوبک وگلستان آشنا شدم. معلوم شد اینها اصال ً
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2