67 گفت وگو درباره ی زندگی در زندان با چه آدمها یی آشنا شدید؟ آیا آدمها ی جالبی هم میان آنها بودند؟ یکی از آدمها ی جالبکریمکشاورز بود. کریمکشاورز می دانید که تودهای نبود. عضو حزبکمونیست قدیم قبل از حزب توده بود. وقتی که حزب توده تشکیل شد ، او وارد آن نشد. همیشه هم نسبت به حزب توده نوعی پرهیز داشت. تودهایها با او خوب نبودند، حتی وقتی مرد تودهایها به تشییع او نرفتند. سه چهار سال هم زندان بود. یک کتاب خاطرات هم نوشته است که راجع به خارک و آنطرفهاست. دیگر از آدمها ی جالب صارم الدین صادق وزیری بود که بعد از انق ب به ال عنوان وکیل از کردستان انتخاب شد، ولی نگذاشتند وارد مجلس شود. در انتخابات قبل از ۲۸ مرداد هم انتخاب شده بود، ولی نگذاشتند بیاید . در کردستان خیلی محبوبیت داشت. تودهای بود و تودهای ماند. ا ن دیگر ال عضو حزب نیست، اما عقایدش تقریبا همان است که بود. آدم پاکیزهی بقاعدهای است. همه قبولش داشتند. باکریمکشاورز چقدر محشور شدید؟ مدتی، شاید دوسه ماه، من در زندان بهداری بودم. کشاورز هم آنجا بود. ما جوان بودیم . کشاورز آنموقع پنجاه وچهارپنج سالی داشت. از تودهایها هم جدا بود. به همین جهت، دولت هم حسابش را داشت. آنجا یک تخت داشت و زندگی سادهای. من و عباس وثوق و آقای بی آزار هم آنجا بودیم. بی آزار آدم خوبی بود، وثوق هم همینطور. خانوادهی وثوق هم ثروتمند بودند. بعد از انقالب هم دوباره تودهای شد. مدتی صادق وزیری هم آنجا بود. کشاورز آن موقع مشغول نوشتن هزار سال نثر فارسی بود.کتابها ی قدیمی را می خواند و زیاد با ما نمیجوشید. تحویل نمی گرفت . آدمکارکشتهای بود و می فهمید کی چهکاره است. پس از آزادی از زندان بازهم باکریمکشاورز رفت وآمد کردید؟ آره . اتفاقً ا بعدها همسایه شدیم. من یک خانهای خریدم در خیابان آیزنهاور که سه چهار سالی آنجا بودم. می التر از ما کشاورز هم دو کوچه با نشست. من کشاورز را زیاد میدیدم. فرانکلین هم زیاد میآمد. بههرحال، یکی از شانسهای زندگی من همین بودکه باکشاورز رفاقت پیداکردم.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2