7۴ نجف دریابندری فهی م ه راستکار: شما اولین درگیریتان سر کپیرایت بود. نه، سر خط فارسی بود. آن موقع که من در فرانکلین بودم، بحث خط فارسی به میان آمد. من نوشتم که با تغییر خط مخالفم و دالیلم را هم گفتم. آقای امامی آن موقع هیچ نگفت. بعدها ، یعنی بعد از انق ، الب باز صحبت خط شد و مقالهای نوشتکه باید خط عوض شود. تا اینجا اشکالی نداشت. اما در آن ال که در م ؤ سس ه ی مقاله نوشت که یکی از فض فرانکلین بود با تغییر خط مخالفت کرده بود. یک جوری نوشته بود که خیلی عصبانیکننده بود. من هم عصبانی شدم و یک چیزی نوشتمکه این «علما»ی یکه ایشان میگوید منم. من بودم که با تغییر خط مخالفت کردم. مقالهی من در مجلهی نشر دانش چاپ شد . از آن به بعد، هروقت مقالهای می نوشت اشاراتی می کرد که فقط من میفهمیدم. عرض شود مقالهی خیام را که من نوشتم تودهنی محکمی بود. یک چیزی در جواب نوشت که جهان کتاب چاپ کرد، اما بهتر بود نمی نوشت . اش الصه خ این بود که حاال من دارمکارهای مهم تری میکنم. بله ، حاال مشغول نوشتن فرهنگ فارسی به انگلیسی است. این کار خوبی است. گمان می کنم از عهدهی این کار برمیآید. این کاره است. مخصوصا که تابه حال چند فرهنگ نوشته شده و فرهنگنویس ی امروز با بیست ال سی سال پیش خیلی فرقکرده است. بهع وه استاد انگلیسی بلد است. مدیریت امامی در فرانکلین چطور بود؟ از من مدیرتر بود. یک مقدار تجربه داشت. اما در کار مؤسسهی فرانکلین چیزی راکه الزم بود نداشت و آن عبارت بود از دید ادبی و شناخت افراد و شناخت ادبیات فارسی. اینها را نداشت. اگر این آدم را خود من از کیهان آورده بودم، قضیه بهکلی فرق میکرد. درضمن ، این را هم بگویم که امامی قبل از من از مؤسسهی فرانکلین رفت. او چرا رفت؟ برای آنکه مهاجر داشت مؤسسه را بهکلی دگرگون میکرد.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2