نجف دریابندری

7۹ گفت وگو درباره ی زندگی خیلی جهات مثل خودکسروی است. بههرحال، دیدن تقیزاده برای من خیلی جالب بود. تقیزاده کاری کرد که مجتبی مینوی را در دانشگاه استخدام کردند. مینوی تحصیالتی نداشت؛ مثل خود من بود. شرایط قانونی استخدام او در دانشگاه فراهم نبود. می توانستند به عنوان معلم ازش استفاده کنند، اما نمی توانستند استخدامشکنند. تقیزاه، که رئیس سنا بود، ای الیحه به مجلس بردکه به موجب آن مجتبی مینوی با درجهی با به الو عنوان استاد دانشگاه تهران استخدام شد. اینکار مهمی بود. مینوی البته آدم جالبی بود، اما نمک نشناس بود. تقیزاده به او خدمتکرده بود. ال خدمت از این با تر نمیشود. اما مینوی هیچ سپاسی از او نداشت . یک نفر دیگر که خیلی به مینوی خدمتکرد دکتر مهدوی بود.کاری که دکتر مهدوی برای مینویکرد شاید در تاریخ نظیر نداشته باشد. وقتی مینوی از خارج آمد، مهدوی برایش یک خانه درست کرد و بساطی برایش فراهم ساخت . اگر او نبود، مینوی هیچچیز نداشت. بنابراین، الاقل باید مینوی به کسانیکه نزدش می رفتند این خدمت مهدوی را یادآوری و از او تشکر میکرد. می الاقل گفت که این خانه را فالنی برای من ساخته. ولی اصال اسمش را هم نمیآورد. حاال بین خودشان چهچیزی میگذشت را من نمی دانم، اما مینوی این حرف ه ا را مطرح نمیکرد. نه آنچه از تقیزاده داشت و نه آنچه از مهدوی، هیچ وقت مطرح نمیکرد. شاید هم اهمیتی ندارد، ولی به نظر من می توانست این چیزها را بگوید، چنانکه زریاب میگفت. من با خودم فکر می کردمکه شاید جلو ما نمی گوید، اما بعدها فهمیدم که جلو هیچکس نمیگوید. مینوی این عیب ه ا را داشت و هرچه پیرتر شد، این عیبها هم بیشتر ظاهر شد. فرق زریاب با مینوی همین بودکه می گفت من پروردهی تقیزاده هستم . شما آقای دکتر مهدوی را دیده بودید؟ نه، ولی برادرش را دیده بودم. خیلی آدم خوبی بود. یکوقتی می خواستم مطلبی دربارهی سوفوکل و آنتیگون بنویسم. کتابها ی الزم را نداشتم. وقتی موضوع را با او در میان گذاشتم، از کتابخانه اش هرچه داشت برای من فرستاد، توسط ناصر پاکدامن. نمی دانم آنها چه روابطی داشتند. منکتابها راگرفتم خواندم،

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2