نجف دریابندری

۸۴ نجف دریابندری آن ه ا را آنجا میدیدم، تا ای نکه منتقل شدند به خانهای. خانهای که نداشتند. به خانهی ارمنیها میرفتند، ی ا اگر کسی مرخصی میرفت، خانهاش را می داد به اینها. اما پیرمرد خی لی آدم حسابی بود. فقط مح ی طش را گم کرده بود و همین ال سبب شده بودکه نقاشی را ولکند. اص همهچی ز را ولکرده بود، ولی خیلی چیز سرش میشد و ما میرفتیم خانهاش و برای ما حرف میزد. فارسی را هم خ ی لی بد حرف میزد. در واقع، من نمی دانم چه زبانی را خوب حرف میزد. البد خوب حرف میزد، ارمنی را چون زبان مادریاش بود. احتماال روسی بلد بود، اما می گفت که در بچگی عربی بلد بوده، ولی بعد عربی هم ی ادش رفته بود. بچههای ش ولی فارسی یاد گرفته بودند. این تاشچیان باید بگویمکه بهگردن من و شاید یکی دو نفر دیگر خی لی حق داشت، چون وقتی مدرسه را هم ول کرده بودیم، میرفتیم پی شش و او برای ما راجع به موسی قی، راجع به تئاتر ، راجع به نقاشی حرف میزد. از نقاشی مدرن البته چیزی نمی دانست ، اما نقاشی قدیم سرش میشد. پس با نقاشی نزد تاشچ ی ان آشنا شدید؟ آره، پی ش تاشچ ی ان با نقاشی آشنا شدم. در زندان آبادان هم مدتیکار من نقاشی بود ؛ نقاشی و ترجمه. در واقع، خودم را تعلیم میدادم. دیشبپری شب که رفته بودم خانهی خواهرم، دیدم یکی از کارهای آنموقع مرا دارد، ولی من نقاشی را هیچ وقت جدی نگرفتم. نقد نقاشی را از کی شروعکردی د و از نمای شگاه چه کسی شروعکردید؟ ی ال من نقد نقاشی ز نقد نقاشی؟ او اد ننوشتم، ال دوسه مرتبه نوشتم. مث ی ک بار برای پزشکنیا نوشتم . بعد از مرگش نمای شگاهی از کارهای ش در انجمن ایران و آمر ی کا گذاشته بودند و من مقالهای برای ش نوشتم. همچنانکه وقتی پیکاسو هم مرد، مقالهای دربارهاش نوشتم که در روزنامهی ک ی هان چاپ شد. بعد هم ی ک سری مقاله برای مجلهای که مرندی برای بچهها درمی آورد نوشتم که بعداً فهمیدم ای نکار خیلی اهمیت داشته، چون در زبان فارسی نبوده است. مقاالت سادهای بود، ولی شنیدم که حتی در دانشگاه هم برای تدری س از آنها استفاده کردهاند. همهی آنها در کتاب به عبارت دیگر چاپ شده است.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2