زنان فراموش‌شده

کاغذهایی از بند نسوان ۱۳۹ سرگرم کردم تا سال ها گذشت. تا این که هر روز این آقا بدتر میشد و خیلی خیلی وقیحتر، ولی من با بچههایم زندگی میکردم و به عشق این دو تا بچه. تا [اینکه] زندگی ما شد 2۷ سال، ولی هر روز لجنتر و تیرهتر. تا اینکه همسرم د ی گر همه کارهایش علنی شده بود و هم خرجی نمیداد و هم حتی با دوستان من و حتی با زنان همکار خودش بود، تا اینکه همه اطراف فهمیدند و من هم میدانستم ولی خودم را زده بودم به راه دیگری تا اینکه یک ال اخت ف مالی بین پدر من و برادر این آقا پیش آمد و این آقا خودش را پیشکشید و گفت یا باید ای ن پول را از برادر من نگیرید یا من دختر شما را ط یدهم الق م . [طالق دادن من] خیلی برای او راحت بود، چون من مهریه و چیز دیگر نداشتم. خالصهکار ید الق کش ما باز هم به ط و ما به دادگاه رفتیم و همسرم تقاضای طالق داد، غ افل از آنجاکه نمیدانست نصف زندگی این آقا به من میرسید . ناگفته نماند در عرض این چند سال از طرف دولت به ما خانه دادند به قیمت دولتی که همه پول را این آقا نداشت که بدهد و باز هم پدر و مادر من کمکش کردند و به او، به خاطر من پول دادند و او خانه را خریداری کرد. در اینجا بود که خود را به هردر ی زد که به من چیزی ندهد و من هم تالش خودم راکردم، چون آن زندگی را من درستکرده بودم و جوانی خودم را برای این خانه داده بودم و چه سرتان را درد بیاورم ... به هر دری زد... دختر ۱۹ ساله [مان] را از خانه بیرون کرد، من را [کتک] زد، فحاشی کرد، ولی منکار خودم را میکردم و به همه جا میرفتم که حق خودم را از این آقا بگیرم . خالصه دو سال و نیم طولکشید، تمام رای دادگاه به نفع من بود و این آقا به هردری میزد که به من ضربه بزند. تا اینکه یک چک به مبلغ 500 هزارتومان بابت قرض الحسنه به صندوقی داده بودیم، این چک را از من با زورگرفت و من را وادار کردکه به آن صندوق سفته دادم و آن چک را به او دادم. دو سال بودکه آن چک را [از من]گرفته بود، ول ی [حاال] از آبگل آلود ماهی گرفت و رفت و شاکی شد و گفتکه من چک او راکه ضمانت بوده خرجکرده ام، هرچند که با چه حیله و نیرنگی آن چک را که بابت بدهی او به من بود به من داد ولی باز رفت بابت چک شکایت کرد و من را به زندان اوین انداخت.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2