هشت زن، هشت روایت ۷5 مهسا وکیل بند 3 سرقتیها و مواد مخدریها و خانم رئیسها 4 بود. ابهتش اما از رئیس زندان هم بیشتر بود. خیلی وقتها ک ه مأمورها از پس زنها برنمیآمدند، مهسا را صدا میکردند و یک تشرش کافی بود تا همه حساب ک ارشان را بکنند. ه ی ک ل درشت و قد بلند و اخمهای همیشه درهمش به زنهای سی وچندساله میخورد اما بقیه میگفتند که سنش خیلی کمتر از اینهاست. اولین باری که دیدمش، وسط راهپلههای بند ایستاده بود و هوار میزد: «برید توی اتاق هاتون و صدا از کسی درنیاد.» یک دستش، چوبک لفت و بلندی بود و دست دیگرش موه ای بلند و بولند زری خوشگلهکه چند دقیقه پیش از آن سر بند،کشانکشان و ک ت ک زنان آورده بودش آنجا. زندانیها، ال با و پایین پلههای بند جمع شده بودند وهیچکس جرئت پادرمیانی نداشت. آخرسر هم سکینه خانوم، پیرزن 80 سالهایکه ۱5 سال پیش شوهرش راکشته بود، زری خوشگه را از زیر مشت و لگد مهسا کشید بیرون و همینطور که هلش میداد طرف اتاقش، گفت: «اینقدر به پروپاش بپیچ تا یک روز تو را هم مثل باباش بُکشه و بفرسته سینه قبرستون.» مأمورهای زندانکه رسیدند تا مثال بند را آرام کنند، زری کف زمین نشسته بود و گریه میکرد و مهسا زیر باران تندی که از صبح میبارید، رفته بود هواخور ی . از پنجرهکه نگاهشکردم، دستهایش راگره زده بود پشتش و حیاط آسفالتیای ۷0 متر ی که دورتا دورش دیوار سیمانی بود ال و با ی دیوارهایش سیمخاردار، ال را با و پایین میکرد. ن ی م ساعت بعد، میل وکاموا به دست،گوشهی دنجی کنار پلههای هواخور ی 3 . وکیل بند، یکی از زندانی ها است که در داخل بند برخی مسئولیت ها همچون برقراری نظم در داخل بند و در نبود مأموران زندان حل اختالفات بین زندانیان را برعهده دارد. معموال وکیل بند را از بین زندانیان با سابقه که روی سایر زندانیان نفوذ داشته باشند، انتخاب میکنند. 4 . زنانی که در بیرون ریاست و مدیریت روسپیخانهها را برعهده داشتند را در داخل زندان «خانم رئیس» صدا میکردند.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2