106 های تن توسنی ی ایرانِ پیش از صورت فراگشتی در شعر زنانه دیگر و متفاوت استکه به ی پذیر در جمله مدرنیسم ادبی، از صِرف بیان «خود» همچون نهادیکنش ی بلخی و دیگر زنان شاعر، به بیانی از «من» همچون نهادی شعریِ رابعه نمایاند. کنشگر و بیانگر هویتی زنانه در اینشعر خود را می آید و آن اینکه آیا ما در پرداختن به ناگزیر پیش می در اینجا پرسشی به ویژه همچون یک سوژگی زنانه، خوانشی طاهره همچون یک سوژگی و به تر، آیا سخن دیگر و دقیق ایم؟ به را تمهید نکرده )anachronistic مند ( نازمان انتظارات اکنونی خود را بر «افق دلالی» متن شعر او تحمیل نخواهیمکرد؟ ناگزیر در حال از آن متن و در اساس، خوانشی هر متنی از گذشته، خوانشی به )context( مند خواهد بود؛ خوانشیکه مدعی است متن را در بافتگان نازمان دارد، بر اصطلاح آب را از سرچشمه برمی خواند و به واقعی تاریخی آن می کند که جز روایات و متونی مکتوب از گذشته نیست. ای تکیه می سرچشمه ی گذارد. در خوانش آنگزاره ای تجربی را در اختیار نمی گذشته، هیچ داده گو در آن، از بافت شرطیِ آرزویی در شعر طاهره ما با انتقال منِ سخن معنای وسیع نظری شناختی) به بافت گفتمان به مفهوم زبان گفتمانی (به ای تعریفکردیمکه برخوردگاهی یا چهره کلمه آن را همچون یک سوژگی خواهیم به جنگل انبوه تعاریف هایعصر خود است. در اینجا نمی از گفتمان کوتاه در تبیینگفتمان یا سوژه وارد شویم. اما به های مفهومی یا چهارچوب صورتسوژه، روندیتاریخییا گیریآنبه توانگفتآگاهیوشکل سخنمی ها، ای از دانستگی هاستکه همچون مجموعه تاریخمند و برایندی از گفتمان نهادها وکردارهای اجتماعی ذهن (سوژه) را در بیانی از خود در رویارویی با
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2