111 های تن توسنی بدعت، ابداع خواهم از بدع برون آورم از ابداع 3 فدایشهمهشاهد باشید تاکنمجانبه خواهد از بدع از «ابداع» بیرون آورد، یا چیزی را می در این مصرع چه سخن دیگر، آشکار سازد؟ هرآنچه از نویی در نو هست؟ چیزی از جنس به ایبدیع از آغازو آشکارگی «هستی هرهست» درسخنمولوی؟ اینچهصحنه 4 خواند؟برملاکردن«باطن باطن»... . یکابداعاستکهمارا بهتماشایآنفرامی ی در زبان شعری طاهره غرابتی یا بگوییمگرهی هستکه با معیارها رو توانگفتاینگره ازآن آید.می اشجوردر نمی معمولسلاستدرشعرزمانه نوشت اندیشید و می زمان به دو زبان فارسی و عربی می در زبانشافتادهکه هم بخشی از استدلال ، که اشارهشد یدومی،چنان خصوصکاربستماهرانه و به هم او و هم باب در اثبات حقانیت مدعایشان در مکتوبات و خطابیاتشان ی زبانی از آنجا ناشیشدهکه نه بود. شاید هم بتوانگفتکه این غرابت یاگره سرود و پسدر قید رسایی و روانیسخن وقتشعر می همچونشاعری تمام ساختنگوهر بدع از ابداع، آوردن بدع از ابداع، آشکاره خود نبوده است. بیرون معنای زبانی و هم به معنایگشاده های زبانی اوست. بدع به یکی از همینگره زدن و صداکردن است و ابداع را اگرچه در شعرِ یادشده فریادکردن، بانگ مترادف با بدعت (رسم نو در دین بعد اکمال آن) آورده است، در اینجا آن را کوششسام واثقیو بهدیوان اشعارطاهرهیناکاملی ازشعرهایطاهره با عنوان این بیتدر مجموعه 3 یایران. هایسوخته ) از قلم افتاده. بنیادکتاب ۲۰۰۶( سهیلاواثقی تعبیری ازخودطاهره 4
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2