140 های تن توسنی گفت. این بدعتهمچون یکگسست، پایانموعودگراییرا اعلام سخنمی گری، آغازتجدد گوید:«انتهایمنجی درستیمی کهمیلانیبه داشتوچنان می توان با پژوهشگریدیگر، عباس در تعیینجایگاه تاریخیطاهره می 37 است.» از تاریخ ناگفته امانت، موافق بودکه «صدایزناندر قرن نوزدهم بخشمهمی زمان با است. جای طاهره در این تاریخ خیلی خالی است، زیرا او اگرچه هم زیست، اما در واقع مظهری از تجددِ بومی های فمینیستیِ غربی می نهضت 38 بود.» صورتگفتمانی نو در شعر یی از این تاریخ ناگفته به ها برای یافتن رگه طاهره همچون صدایی زنانه، باید به مفهوم گسست در قالب یک ابداع مفهوم ادبیکلمه برگردیم. ابداع، همچنانکه بدعت،گسستی در «همان» به کلی دیگر استکه هیچ سازش یا شباهتی را شدنِ چیزی «دیگر» و به و پذیره شدن نو یا پذیرد. در گفت وکردش طاهره این پذیره با همان (گذشته) نمی مکانی زمانیوبی توانددربی بینیم. ایندیگریاما نمی کلیدیگررامی دیگریبه تواند از «گذشته»ی خود یکسره بریده رخ دهد، همچنانکه بدعتی دینی نمی توانگفت برآمد تنشی میان همان و دیگری باشد. هر ابداع یا بدعتی را می آید. سخن طاهره را، قال و مقال او است و از دل این تنش استکه پدید می توان بازخواند. اما آیا ما در در این تنشاستکه می را، همچون یکنابهنگامی مند نخواهیمشد؟ اینجا و در پرداختن به شعر طاهره نیز دچار خوانشی نازمان تر اینکه، چنانکه زیست «سنت» وجود داشت و مهم در دورانیکه طاهره می تر اشاره شد، ذهنیتی همچون او بر آن آگاهی داشتو خواستار گسست پیش .آسو وگو باشبنمطلوعی، ستیزیدر ایران»،گفت فکرانو بهائی ) «روشن ۱۴۰۰( ، عباسمیلانی 37 .آسو یگسستاز اسلام دانست»، «بابرا بایدصاحباندیشه 38
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2