58 شبح یک نام است. اما از خلال این مسوداتِ ناتمام و پراکندهکه از سر اتفاق به دست ما ایکه رسد؛ صدایی «دیگر» از دل تاریکیِ زمانه رسیده، صدایی بهگوش می معنای مجازی قرار نبوده است اینصدا در آن بهگوش برسد. اینصدا، هم به شده است. معنایحقیقیکلمه،صداییخفه وهم به ها پیوست ق) ۱۱۱۸-۱۱۱۲: -مخمسمحمدطاهر وحیدقزوینی(سالسرایش ۱ ایصنم، زهر ستمسبو سبو ساقیعشقت غمکدوکدو ریخت به ساغر دلم، با می چند دوم من از غمت،گوشه بهگوشه، سو به سو گر به تو افتدم نظر، چشم به چشم، و رو به رو شرحکنم غم تو را، نکته به نکته، مو به مو ام تا به ره محبتتپایطلبنهاده ام بر رخ دل در الم از ستمتکشیده ام نشینچو جاده تا قدمم به سر نهیخاک ام از پی دیدن رخت، همچوصبا فتاده خانه به خانه، در به در،کوچه بهکوچه، رو به رو اتروان در عقب تو جان من هستچو سایه یجانعاشقان بسته به زلفوگیسویترشته توان از چو توییگسستن مهر و وفا نمی مهر تو را دلحزین بافته بر قماشجان رشته به رشته، نخ به نخ، تار به تار، پو به پو ام بار جدایی تو را بسکه به جانکشیده ام همچو کمانحلقه از بارستمخمیده
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2