72 ی پار لاشه هاییکعکس افق وار راکه توانیم عکسی نمونه ترکردن سخن می در اینجا و برای هرچه فشرده تصور درآوریم: عکس ملایی نشسته چهارزانو در آن دورانگرفته شده، به برابر دوربین عکاسی. این «سوژه» در عکس با چنان اطمینانی چهارزانو روی یخود، و در واقع بر رویزمین، نشستهکهگویی زمین نهگردکه واقعاً تشکچه شرط فلس) مسطح است... . بر روی این زمین از حیوان و زن و ماهی (به ی او آفریده شده بود. حکمتخلق هرچیز از گیاهگرفته تا سنگ برای استفاده رساند و در این شکی نبود حتی اگر این حکمت را در نفعی بودکه به وی می ها بعضی موجودات جهان هنوز بخیلانه بر او مکشوف نکرده بودند. دست ی مبرابودن از هر نجاست (و خون همچون یکی از با انگشتانی باز به نشانه ترتیب از ی به ها ها قرار گرفته یا تسبیحی را با دانه ی ران نجاسات) بر ادامه «معقول» و «منقول» در میان انگشت شست و اشارهگرفته و با ایقانیکامل چرخاند. این ایقان مجسم علاوه بر میراثی مکتوب از فقه وکلام و حدیث می که به همان میزان از وصول عایداتهنگفتی از موقوفاتو خمسو زکاتو دهد گرفت. با این وصفنگاهشبه دوربین نشان می سهم امام نیز نشئتمی که او دودل است،گوییکه در مناظر و مرایای این عالم صغیرِ بسامان او، خلافیافتادهکهلامحاله بایدبپذیرد(هرچندهنوزدلیلیمنطقیبرایآنندارد) ظل» (خودش) تواند قائم به وجود «ذی صورت عکس می که وجود «ظل» به ی بحرانی وار، عصری را در آستانه چیز گویاتر از این عکس نمونه نباشد. هیچ نخواهی پر دهد. این بحران فضای این عکس را خواهی معرفتی نشان نمی ایکه هنوز نیامده توانست ادامه یابد و آینده ایکه دیگر نمی کرده است:گذشته تنها افق معرفتی بلکهکل از کلام شعری طاهره بگوییمکه نه بود... . با وامی بود وگرفتار و در ها می » ی «خلاف «آفاق» فردی و اجتماعیِ این عصر عرصه بند «تباین»ها... .
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2