92 ی پار لاشه بازویمساوات محکومشودظلم به معدومشودجهلز نیرویتفرّس جا فرشعدالت گستردهشود درهمه جا تخم تونس افشاندهشود درهمه گوید: تا آنجاکه در بیت آخر می مرفوعشودحکمخلافاز همه آفاق تبدیلشود اصلتباینبه تجانس ها در ایدیدگاه گرا و نیز پاره بینیمکه هم نگرشمارکس ازسویدیگر، می ی ها یجنبش نگاریدانشگاهیدرپرداختنبهجنبشبابیهمچوندنباله تاریخ اند که ما در اینجا آمیز ایرانیان، تضاد بنیادی دیگری را نادیدهگذاشته بدعت نهیم: بیابانهمچونمَجازیازساکنانبیابان، تضادشهر ایرانیبا بیابانناممی های ها بر واحه گردیکه از عرب و غُز و مغول در درازای سده اقوام بیابان ها وکشتزارهایشان را سوزاندند و نابود تمدنیِ مردمان ایرانی تاختند،کتابخانه شان مناره ساختند. از میان آنان تنها قوم عربمسلم کردند و از سرهای بریده زبانی بیگانه بر باشندگان شهر و روستای ایرانی بودکهکتابی را با فرامینش به ی اعراب های ایرانی را ازسلطه ها وشورش ضربشمشیر تحمیلکرد. قیام به هایاخیر هایحروفیونقطویدرسده بدینسو ازقرامطهوشعوبیتا نهضت توان در قالب تضاد دوران فئودال یا صرف بدعت مذهبی توضیح فقط نمی معنایزبان ها ایستادگیدر برابر بیاباننیز بود، بیابانبه ها وخیزش داد. اینقیام یی بودند برای ها و قانونی بیگانهکه بر شهر ایرانیسلطه یافته بود. اینها حرکت مفهومکل وجوی زبانی (زبان به سو و در جست بازیافتن خود مغلوب از یک کردن زبان و قانونیکه نظام نمادین)که از آنِ خود بود و از سوی دیگر، خودی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2