تب‌های اولیه

دادخواهی، راهی برای روشن شدن تاریکی

ماهرخ غلامحسین‌پور

«دادخواهی مادرانه»، شیوه‌ی مواجهه با فراموش کردن سرنوشت گم‌شدگان قهری است. جدال مادران دادخواه با بی‌عدالتی را زنان روسری سفید میدان «پلازا مایو»ی بوئنوس آیرس بر سر زبان‌ها انداختند. اما پیش از زنان آرژانتینی، سال‌های متوالی بود که مادران مکزیکی به شکل پراکنده از این شیوه‌ی مبارزه با فراموشی بهره برده بودند.

هرات، شهری شبیه به شهر من

ماهرخ غلامحسین‌پور

دم غروب یک روز خردادماه زیر آسمان هرات تمام غربت تهرانم را بهآنی گم میکنم. بعد از سالها تبعید نانوشته، آنجا اولین شهری است که مردم با کلمات مأنوس فارسی به همدیگر «صبح به خیر» یا «درمانده نباشید» میگویند، اتفاقی که حتی در کوچه پسکوچههای آشنای «باکرکوی» و «امینونو» استانبول هم رخ نمیدهد. خیال میکنم آمدهام خانه، کنج ایوان خانهی پدری.

تأثیر اینستاگرام بر استقبال از کارهای دستی زنان

ماهرخ غلامحسین‌پور

کارهای «دودنیک» را اولین بار به طور کاملاً اتفاقی در صفحهی ایسنتاگرامش دیدم. تا قبل از آن حتی نمیدانستم چیزی به نام «روباندوزی» به آن سبک و سیاق متفاوت وجود دارد. دریچهی تازهای رو به ذهنم باز شده بود، آنقدر که تا نیمهشب بیدار ماندم و هر چهارصد و پنجاه عکسی را که به اشتراک گذاشته بود به دقت دیدم.

باردار کودکی هستم که فرزند من نخواهد ماند

ماهرخ غلامحسین‌پور

اولین بار بود که می‌شنیدم زنهایی از طوایف و روستاهای عربنشین خوزستان، بی هیچ چشمداشت مالی و منفعت معنوی، بی آن که حتی رضایتشان را جلب کرده باشند، به تشخیص بزرگان طایفه و خانواده برای دیگر عضو عقیم و ذکور فامیل، که معمولاً از اعضای خانوادهی شوهر است، فرزندآوری میکنند.

ترک تحصیل دختران؛ تبعیض تحصیلی در کردستان

ماهرخ غلامحسین‌پور

زهرا تنها دختر دیپلمه در سراسر روستای ۲۵۰ نفرهی نشکاش از توابع شهرستان مریوان است. پنج شش نفری از دختران این روستای پنجاه خانواری، در سطح ابتدایی درس خواندهاند، و بقیهی دختران روستا، با همهی هوش و ذکاوتی که دارند، بی آن که حرفهای آموخته یا آموزش دیده باشند، خانهنشین شده‌اند. کارشان تحمل فقر، خانهداری، فرزندآوری، و کمک به مردان خانواده برای گذران زندگی است.

نگاهی به جنبش زنان در افغانستان

ماهرخ غلامحسین‌پور

یکی دو روز مانده به عید نوروز سال ۱۳۹۴ بود که یک ویدئوی تکاندهنده افکار عمومی جامعهی فارسیزبان را برآشفته کرد. صدها مرد خشمگین افغانستانی، با چوب و خشت و لگد، به جان زن جوانی به نام «فرخنده ملکزاده» افتاده بودند، در حالی که پلیس کابل جابهجای تصاویرِ منتشرشده ایستاده بود و هیچ مداخلهای نمی کرد.

ایرانیانِ اعدامی در زندان‌های مالزی

ماهرخ غلامحسین‌پور

آنها از فراموششدگانِ جهاناند، روزگارشان در هیچ کتاب سرنوشتی نوشته نشده، نه برای کسی در این سوی میلهها مهماند، نه موضوع توفان توئیتری و رسانههای پرتیراژ میشوند: 300 ایرانی، که به جرم حمل و قاچاق مواد مخدر، در زندانهای مالزی گرفتار شده‌اند و روند مرگ تدریجی خود را سپری می‌کنند.

جای پای شعر و حمام و شراب شیراز در زنگبار

ماهرخ غلامحسین‌پور

اولین بار یکی از دوستانم موضوع مهاجرت سازمانیافتهی شیرازیها به زنگبار در هزار سال پیش را برایم تعریف کرد. دوستم برای انجام یک پروژهی فرهنگی به تانزانیا و جزیرهی زنگبار سفر کرده بود، و وقت عبور از کوچه و خیابانهای زنگبار یک عالم واژهی فارسی و نشانههای ایرانی در رفتار و کنش مردم دیده یا شنیده بود.