«زن، زندگی، آزادی»؛ انعکاس صدای مشترک زنان ایرانی و افغانستانی
طاهره سجادی در گفتگو با مریم فومنی
دامنهی سیاستهای جمهوری اسلامی تنها به ایران ختم نشده و افغانستان هم از این سیاستها متأثر بوده است.
دامنهی سیاستهای جمهوری اسلامی تنها به ایران ختم نشده و افغانستان هم از این سیاستها متأثر بوده است.
اولینباری که نام مهوش و فریبا را در جایی غیر از اخبار شنیدم، راهروهای بند ۲۰۹ زندان اوین بود. پیش از آن، ما در «کمیتهی گزارشگران حقوق بشر»، اخبار بازداشت و زندانی بودنِ آنها را پوشش میدادیم. اما در خرداد سال ۸۸ در سلولی بسیار نزدیک به آنها در همان بند بودم.
امروز یکی از چالشهای بزرگ هنرمندانی که به جنبش «زن، زندگی، آزادی» احساس تعهد میکنند مسئلهی اجرای کار هنری و کسب درآمد بدون رعایت بایدونبایدهای «وزارت ارشاد» است؛ به بیان دیگر، مسئلهی خلق و، مهمتر از آن، ارائهی اثری هنری بدون «مجوز».
شاید از ذهنتان بگذرد که اگر سوزان سانتاگ زنده بود، دربارهی اوضاع سیاسی فعلیمان چه فکر میکرد. کتاب تازهی دربارهی زنان که مجموعهی نوشتهها و مصاحبههای او در دههی ۱۹۷۰ دربارهی فمینیسم و زنان است جنبهها و وجوهی از عقاید او را به ما نشان میدهد.
قرارمان این بود که رأس ساعت یازده شب جلوی خانهی نسرین باشیم. قرار بود که پسرم هم برای دیدار از نمایشگاه گروهی از نقاشان معاصر به دوبی سفر کند. همزمانیِ این دو واقعه ما چهار نفر را همسفر کرده بود. نسرین و نیما، من و بامداد... .
سارا معلم مدارس دخترانه در سنندج است و همراه با عدهای از همکارانش یک مدرسهی آموزش آنلاینِ خودگردان برای دختران در این شهر طراحی و راهاندازی کرده است. با او دربارهی این مدرسه و طرز کارِ آن گفتگو کردهایم. «سارا» نام مستعاری است که برای حفظ امنیتِ او به کار میبریم.
مییس بوئسن واین در سلول خود در بازداشتگاه فوختِ نازیها در جنوب هلند زندانی بود که شال چهلتکهای به داخل سلولش پرتاب شد. ناگهان متوجه شد که تکهپارچههای کوچک این شال را میشناسد: آن تکه از دامن مادر، پیراهن فرزند، کراوات پدر و تکههایی از تنپوش دیگر رفقا...
کنفرانس «زن، زندگی، آزادی» از ۱۴ تا ۱۶ ژوئن، به دو زبان انگلیسی و فارسی در اسلو، پایتخت نروژ، برگزار شد. این کنفرانس با مقدمهای از ترین جانسن مزا، رئیس دانشگاه کریستیانیا، دربارهی نقش دانشگاه در تحلیل تحولات اجتماعی آغاز شد.