آنچه میخوانید قسمتهایی از یادداشتهای دختر نوزدهسالهی افغانستانی با نام مستعار لاله است. او در این یادداشتها احساسات، افکار و مشاهداتش از زندگی این روزها در کابل را ثبت کرده است.
فرشته (با بازی صدف عسگری) مادر جوانی است که با نوزاد چند ماههی خود در آپارتمانی در تهران زندگی میکند. او باید فرزندش را از پدر و مادرش که در دیداری سرزده تا چند ساعت دیگر به تهران میرسند، پنهان کند. جستوجوی فرشته و دوستش عاطفه (با بازی غزل شجاعی) برای یافتن محلی امن که تا فردا از نوزادش مراقبت کند، روایتگر تبعیض چندلایه علیه زنان، سوءاستفاده، سرکوب و همدلی است، روایت پرالتهابی که تماشاگر را جذب میکند.
راه یافتنِ تیم ملی فوتبال ایران به بازیهای جامجهانی ۲۰۲۲ در قطر خیلیها را شاد کرده است. در همهمهی این شادمانیِ «ملی» و «همگانی» اما کسانی هم پرسیدند: «آیا این شادمانی حقیقتاً همگانی و ملی است؟» «آیا تیم ملی فوتبال ایران حقیقتاً ملی است»؟ مثلاً زنان ایرانی که حتی ورود به استادیومهای ورزشی برایشان ممنوع است چهقدر میتوانند خود را بخشی از این پیروزی بزرگِ مردانِ قهرمان بدانند؟
در سه سال آخر حکومت صدام حسین در عراق، همانوقت که کمر کشور زیر بار تحریمهای سنگین بینالمللی و فشار اقتصادی و بحران سیاسی خم شده بود، چهار کتاب در ژانر ادبیات عامهپسند و پروپاگاندا با اسامی مستعار در عراق منتشر شد. پشت جلد کتابها، در توضیح نویسنده آمده بود که او فردی است «مشهور اما فروتن» که عراق را عاشقانه دوست دارد. کتابها همه ارزش ادبی نازلی داشتند، و پر از کلیشهسازی و مضامین پررنگ ناسیونالیستی بودند. هویت نویسندهی این کتابها مثل رازی سرگشاده بود.
اگر دَم دمای صبح یا دمِ غروب گذارتان به یکی از بوستانها و پارکهای پایتخت بیفتد، صدای موسیقی به همراه شمارش گروهیِ زنان و مردان توجهتان را جلب میکند. این صدای ورزش همگانی است که در سالهای اخیر میکوشد غبار رخوت و غم را از چهرهی شهر پاک کند. تجربهی گروهیِ نسبتاً تازهای که به فضاهای سبزِ شهری کارکردی عامالمنفعه بخشیده و انگیزه و اقبال عمومی به پویایی و توجه به جسم را دوچندان کرده است.
بنا بر تخمین دانشگاه براون از سال 2003 تا سال 2019 بین 184382 و 207156 نفر در جنگ در عراق مردند و تخمین زده میشود که از سال 2001 به بعد بیش از 71 هزار نفر نیز در افغانستان و پاکستان جان باخته باشند.