آیا آدمها در عین ناقص بودن، ذاتاً موجوداتی مهربان، حسّاس و خوشطینتاند؟ یا تمایل به بدی دارند، تنگنظر، تنبل، بیفایده، انتقامجو و خودخواهاند؟ این پرسشی است که در طول تاریخ وجود داشته و پاسخ روشنی هم برای آن به دست نیامده است. میان افراد مختلف نیز قطعاً تفاوتهای زیادی وجود دارد. با این حال، میخواهم بر اساس بعضی شواهد علمی، پرتوی بر ده یافتهی مأیوسکنندهای بیفکنم که جنبههایی نسبتاً تاریک و ناشناخته از سرشت آدمی را روشن میسازند.
دکارت، از بنیانگذاران فلسفهی مدرن، شناخت شخصیت و «خود» هر انسان را امری شخصی و انفرادی و بیارتباط با تعامل فرد با سایر افراد میدانست. برخلاف تصور او، نظریات امروزی نشان میدهند که شناخت ما از خودمان به عنوان یک فرد کاملاً وابسته به تعامل و ارتباط ما با دیگر افراد است.
انسانها، هرقدر هم که باسواد و اهل کسب دانش باشند، قادر به قضاوت دربارهی درستی یا نادرستی انبوهی از موضوعات نیستند. دلیل این ناتوانی نقص دانش هر فرد است، چون شناخت و دانش امری جمعی است و ما انسانها باید، برای تشخیص درستی و نادرستی موضوعات، به دانش اشتراکی نوع بشر اتکا کنیم.