جولین باگینی، فیلسوف و نویسنده، در جدیدترین اثرش، جهان چگونه میاندیشد: تاریخ جهانی فلسفه، میخواهد این واقعیت را به ما یادآوری کند که هرچند جهانیشدن جابهجایی کالاها و مردم را افزایش داده اما در انتقال اندیشهها به آن سوی مرزها دستاورد ناچیزی داشته است.
تابستان امسال، در جریان جام جهانی، با برخی از دوستان برای تماشای یکی از مسابقههای فوتبال به خانهی جیانی واتیمو، فیلسوف ایتالیایی و عضو سابق پارلمان اروپا، در تورین رفتیم. به محض این که تیممان عقب افتاد واتیمو گفت: «راستی یادم رفت بگویم که پاپ دیروز به من زنگ زد.»
به عنوان یک یهودی لهستانی که در سال 1925 به دنیا آمده، از گتوی ورشو جان سالم به در برده، خانوادهاش را در هولوکاست از دست داده، در عملیات ویژهی نهضت مقاومت لهستان، موسوم به ارتش میهنی، شرکت کرده و در قیام ورشو در سال 1944 جنگیده، با شرایط بسیار سخت تاریخ اروپا آشنا هستم- و فکر میکنم که این خطر وجود دارد که در نبرد یادگیری از تاریخ شکست بخوریم و از گذشته عبرت نگیریم.
وقتی محمد سامی در دههی ۱۹۹۰ در یک خانوادهی صوفی بزرگ میشد، در خانه هرگز واژهی «تصوف» به گوشش هم نخورده بود. تا حدودی فهمیده بود که همهی اطرافیان او طوری بار نیامدهاند که برای نماز جمعه به مسجد الحسین بروند یا قصیدهی البردهی بوصیری را بخوانند؛ و در عین حال میدانست که مناسک دینی خانوادهاش را جریان اسلامیِ رایج محکوم میکند.
نکتهای که اغلب به آن توجه نمیشود این است که نگرانی دربارهی «خستگی» مختص روزگار ما نیست. کسانی که تصور میکنند زندگی در گذشته سادهتر، آهستهتر، و بهتر بوده در اشتباهاند. تجربهی خستگی و نگرانی از همهگیر شدن آن در جمعیت انبوهتر، مختص زمان و مکان خاصی نیست. برعکس، خستگی و اثرات آن ذهن متفکران را از دوران باستان به خود مشغول داشته است.
برخلاف آنچه معمولاً تصور میشود، تلاش برای ارزیابی عملکرد افراد بر اساس اعداد و ارقام موجب تضعیف نیروی ابتکار، نوآوری، و خطرپذیریِ آنان میشود. تحلیلگران اطلاعاتیای که نهایتاً اسامه بن لادن را پیدا کردند سالها بر روی حل این مسئله کار میکردند. اگر در هر مرحلهی کارشان ارزیابی میشدند، نمرهی عملکردشان صفر بود!