دیوید شامباو یکی از دقیقترین تحلیلگران سیاست چین به یکی از حسّاسترین پرسشهای سالهای اخیر میپردازد: آیا سختگیرانهترشدن سیاست چین در دههی گذشته، صرفاً ناشی از شخصیت شی جینپینگ است؟
در 24 سپتامبر 1970، گروه رولینگ استونز کنسرت خود در «کاخ ورزش» در پاریس را قطع کرد تا یک فرانسویِ مائوئیست به نام سِرژ ژولی را به روی صحنه دعوت کند. اخبار رویداد تکاندهندهای موسوم به «انقلاب فرهنگیِ پرولتاریاییِ کبیر» از سال 1966 کمکم به خارج از چین درز کرده بود. اطلاعات کمیاب بود اما بسیاری از نویسندگان و فعالان در غرب که با آمریکا و جنگ در ویتنام مخالف بودند و از مارکسیسم شورویمآب دلسرد شده بودند سرگرم روی آوردن به افکار مائو تسهتونگ بودند.
امروز تیانآنمن میدانی بیروح است که سربازان، نیروهای پلیس مخفی و هزاران دوربینِ تشخیص چهره آن را زیر نظر دارند. فقط کافی است که از این سو به آن سوی میدان بروید و دو انگشت خود را به نشانهی پیروزی بلند کنید تا چند ثانیهی بعد شما را به زور کف خیابان بخوابانند و کشانکشان برای بازجویی ببرند. ۳۰ سال قبل، ما جیان، نویسندهی چینی، پنج هفته را با معترضان در میدان تیانآنمنِ پکن گذراند. او در این مقاله از کسانی یاد میکند که در راه باورهایشان جان باختند.
در سپتامبر ۱۹۱۶، واسیلی مکلاکُف، سیاستمدار لیبرال، روسیه را با اتومبیلی مقایسه کرد که رانندهاش دیوانه است. مسافران میدانند که با خطر مرگ روبرو هستند اما از ترس تصادف کسی جرئت ندارد که فرمان اتومبیل را از دست راننده بگیرد. میتوان گفت که انقلاب فوریهی ۱۹۱۷، سرانجام، کوششی نافرجام برای به دست گرفتن فرمان اتومبیل بود.
پنجاه سال پیش، مائو تسه تونگ «انقلاب فرهنگی» را به راه انداخت، بلوایی ده ساله که اثرات شدید و بعضاً خشونتباری بر سرتاسر چین گذاشت. در این مقاله نگاهی اجمالی به این سالهای پرآشوب میاندازیم.
چرا به رغم توسعهی رسانههای اجتماعی و فناوریهای نوینی که به افراد اجازه میدهند افکار و دیدگاههای خود را منتشر کنند، آزادی بیان نه تنها توسعهی چشمگیری نیافته بلکه موارد نقض آن افزایش یافته است؟ این مقاله با بررسی این موارد در کشورهای مختلف تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد.