سلول انفرادی، از تاریکی انزوا تا باغهای روشن تخیل
شیوا نظرآهاری
با اینکه کاملاً واضح صدایشان را میشنیدم اما مرتب به خودم میگفتم داری دیوانه میشوی، مگر میشود کسی در شعاعی آنقدر نزدیک به تو، شعار مرگ بر دیکتاتور بدهد. آخرینبار وقتی دوباره صدا را شنیدم، بلند شدم و روی دیوار کنار سرم نوشتمش، تا وقتی که صبح بیدار میشوم چیزی ثبت شده از دیشب، باقی مانده باشد و مطمئنام کند که خواب و خیال نبوده است. این وضعیت دقیقاً چیزی است که بازجو میخواهد.