تب‌های اولیه

کتاب‌فروشی‌های فمینیستی، زنانی که رؤیای کسب‌ و کاری دیگر داشتند

فرناز سیفی

در ۱۸ ژانویه‌ی سال ۱۹۷۲ میلادی، درهای مغازه‌ای در شهر اوکلند واقع در ایالت کالیفرنیا به روی مشتریان و علاقه‌مندان باز شد. مغازه‌ای که در نوع خود اولین بود و از همان ابتدا اسمِ به‌غایت جدی آن جلب توجه‌ می‌کرد: «مرکز اتحادیه اطلاعات: مکانی برای زنان». این مغازه، اولین کتاب‌فروشی کاملاً فمینیستی در ایالات متحده‌ی آمریکا بود. کسب‌وکاری که مشابه تجارت‌های کوچک و مستقل دیگر اداره نمی‌شد.

جولیا مورگان، زنی که ممنوعیت تحصیل در رشته‌ی معماری را شکست

فرناز سیفی

«ما ساختمان‌هایمان را شکل می‌دهیم و ساختمان‌هایمان، ما را.» جمله‌ی معروفی که احتمالاً بسیاری از معماران یا علاقه‌مندان به معماری شنیده‌اند، خوانده‌اند و تکرار کرده‌اند. جمله‌ای که شاید کمتر کسی بداند گوینده‌ی آن، زنی بود خطشکن که درِ بسته‌ای را به روی زنان باز کرد؛ زنی به نام جولیا مورگان. 

خوشا در بر رخ شادی‌گشایان

فرناز سیفی

ویکتور فرانکل معتقد بود که بسیاری از آن‌ها که توانستند از اردوگاه‌های مرگ نجات پیدا کنند، یک تفاوتی با سایر زندانیان داشتند: معنا و هدفی در زندگی داشتند و دو دستی به آن معنا چنگ زده و رهایش نمی‌کردند. در سال ۲۰۱۳ یافته های یک تحقیق مهم علمی ضمن تأیید ادعای فرانکل نتایجی فراتر از این هم به دست داد.

لویس وبر، گران‌قیمت‌ترین کارگردان هالیوود که فراموش شد

فرناز سیفی

این دیگر خبر کهنه‌ای‌ست که شمار زنان کارگردان در هالیوود به نسبت مردان، ناچیز است و چندان هم تغییر نمی‌کند. اما کمتر کسی می‌داند که روزگاری در همین هالیوود، در دورانی که زنان آمریکا هنوز حق رأی نداشتند، زن کارگردانی بود که بالاترین دستمزد کارگردانی را دریافت می‌کرد.

پروژه‌ی آرمان‌شهر فمینیستی: در جستجوی ناممکن

فرناز سیفی

«ما سهم بیشتری می‌خواهیم.» این تک جمله‌ی ساده و کلیدی‌ای بود که الکساندرا برادسکی و ریچل کودر نِیل‌باف را ترغیب کرد تا پروژه‌ی «آرمان‌شهر فمینیستی» را شروع کنند. پروژه‌ای که حاصل آن کتابی شد از کارهای ۵۷ فمینیست و فعال برابری‌خواه که در قالب مقاله، داستان، شعر، گفتگو، طراحی و نقاشی جهان خیالی و آرمانی خود را تصویر و تخیل کردند.

گوردون پارکس، عکاسی که از نژادپرستی بیزار بود

فرناز سیفی

«دیدم که دوربین می‌تواند سلاح من باشد، علیه فقر، علیه نژادپرستی، علیه هر پدیده‌ی اجتماعیِ غلط. آن‌ لحظه بود که فهمیدم باید دوربین داشته باشم.» گوردون پارکس، عکاس معروف آمریکایی که سال‌ها زیر شاتر دوربین خود، آمریکا و نابرابری، تبعیض، نژادپرستی، فقر، قصه‌ی آدم‌ها و رنگ و لعاب دنیای هنر و مد را ثبت کرد، در یکی از واپسین سال‌های عمر طولانی خود، وقتی از او پرسیدند که چرا سراغ دوربین رفت، جمله‌ی بالا را در جواب گفت. 

زنانی که گوش رادیو را باز کردند

فرناز سیفی

رادیو وقتی پایش به خانه‌های مردم رسید، ناگهان منشأ اتفاقی عجیب و تازه شد: دیگر لازم نبود مردم خانه‌های خود را ترک کنند تا سرگرم شوند. کم نبودند خانه‌هایی که با ورود رادیو به چهاردیواری خانه، برای اولین‌بار داستان ‌شنیدند، از اخبار شهرهای دیگر باخبر شدند، نام کشورهای دیگری به گوششان خورد، موسیقی متفاوتی شنیدند و … دریچه‌ای به جهان دیگری که اغلب، تازه بود و ناشناخته. 

چرا ادبیات «لوکس» است اما داستان خواندن «ضرورت»؟

فرناز سیفی

در سال ۱۹۱۶، مقالهای با عنوان «کلینیک ادبی» منتشر شد که نویسنده‌ از یک گروهِ «کتاب‌ درمانی» نوشته بود که توسط یکی از آشنایان او در زیرزمین یک کلیسا راه افتاده بود. آشنای نویسنده، در این گروه بنا به درد و مشکلات اعضای گروه، کتاب توصیه می‌کرد و اصلاً به دنبال کتاب‌های «راهنمای زندگی» و «خودشناسی» و از این دست نمی‌رفت.