ظرفیت کرهی زمین برای برآوردن نیازهای زندگی انسان ثابت و محدود نیست
Global News شالیزارهای اطراف یانگُن در میانمار. عکس
اخیراً گروهی از دانشمندان در مقالهای در نشریهی استفادهی مجاز از طبیعت چنین نتیجه گرفتند که زمین، دستِ بالا، فقط میتواند به 7 میلیارد نفر، آنهم در سطح امرار معاش غذا برساند (در ماه ژوئن امسال جمعیت ما به 6.7 میلیارد نفر رسید). اما اگر بخواهیم به «سطح بالای رضایت از زندگی» برای همه برسیم، از مرزهای بیوفیزیکی کرهی زمین تجاوز کرده و محیطزیست را تخریب خواهیم کرد.
این ادعا بهرغم دقت ظاهراً علمیاش قدیمی است و نو نیست، در حقیقت تکرار این ادعای دیرینه است که جمعیت ما و میزان مصرف ما ممکن است به زودی از «ظرفیت» ثابت و محدود کرهی زمین فراتر رود. منشأ این مفهوم، بهوضوح، به حمل و نقل با کشتی در قرن نوزدهم برمیگردد و اشاره به گنجایش بار کشتیهای بخار دارد. در پایان قرن نوزدهم این مفهوم که تا آن زمان در مورد غیرجانداران به کار میرفت به خاکزیان تعمیم یافت و در اشاره به حداکثر تعداد حیوانات اهلی یا وحشیِ قابل پرورش در زیستبومهای مراتع و چراگاهها به کار رفت.
کاربرد این مفهوم در مورد بومشناسی مشکلآفرین است. بار یا محموله به ارادهی خود چندبرابر نمیشود. گنجایش یک زیستبوم را هم نمیتوان با طرحهای مهندسی تعیین کرد. با وجود این، دانشمندان محیطزیست دهههاست که این مفهوم را در مورد جوامع انسانی به کار میبرند و مدعی دقیقبودن آن هستند، در حالی که این مفهوم مبهم است.
ویلیام فوکتِ بومشناس نخستین کسی بود که در سالهای دههی 1940 چنین کرد، و پیشبینی کرد که استفادهی بیش از حد از زمینهای کشاورزی به فرسودگی خاک و زمین و فاجعه میانجامد. در اواخر سالهای دههی 1960 و اوایل دههی 1970، پل اِرلیش و «باشگاه رم»، به ترتیب، تمام توجه خود را به تولید غذا و منابع مادی معطوف کردند؛ اما دانشمندان و فعالان محیط زیستِ امروزی بیشتر توجهشان معطوف به تأثیرات آلودگی و تخریب زیستبوم بر «سامانههای زمینی»ای است که رفاه انسانها وابسته به آنهاست.
اما همه به همان دیدگاه نومالتوسی دربارهی باروری و مصرف انسانی عقیده دارند. از زمان طرح استدلالهای کشیش تامس رابرت مالتوس در قرن هیجدهم به بعد، آدمهای بدبین به آیندهی محیطزیست بر این تصور بودهاند که واکنش آدمیان به وفور و فراوانی همانا فرزندان بیشتر و مصرف بیشتر خواهد بود. توگویی ما همچون تکیاختهها یا پشههای میوه آنقدر به زاد و ولد و مصرف ادامه میدهیم تا منابع رشد مداوممان ته بکشد.
اما در واقع، باروری و مصرف آدمی بههیچوجه چنین نیست. رفاه و مدرنیزاسیون به کاهش میزان باروری، و نه افزایش آن، میانجامد. با بهبود شرایط مادی تعداد فرزندان کمتر میشود، نه بیشتر. انفجار جمعیت آدمی در 200 سال گذشته حاصل افزایش میزان باروری نبوده بلکه ناشی از کاهش میزان مرگ و میر بوده است. با بهبود وضعیت بهداشت عمومی، تغذیه، زیرساختارهای مادی و امنیت عمومی طول عمر ما افزایش مییابد.
انفجار جمعیت آدمی در 200 سال گذشته حاصل افزایش میزان باروری نبوده بلکه ناشی از کاهش میزان مرگ و میر بوده است.
امروزه در ایالات متحد آمریکا، اروپا، ژاپن، بخش بزرگی از آمریکای لاتین، و حتی بخشهایی از هندوستان، میزان باروری زیر حد جایگزینی جمعیت است، یعنی هر زنی به طور میانگین کمتر از دو فرزند دارد. بقیهی کشورهای جهان در چند دههی بعد به احتمال زیاد همین مسیر را دنبال خواهند کرد. در نتیجه، بیشتر جمعیتشناسان تخمین میزنند که جمعیت بشر به بالاترین حد خود خواهد رسید، و سپس، در بعضی موارد پیش از پایان این قرن، بهتدریج کاهش خواهد یافت.
به همین دلیل، هشدارهای کنونی دربارهی ویرانیِ بومشناختی بیشتر به افزایش مصرف، و نه رشد جمعیت، معطوف است. اکنون بسیاری تصدیق میکنند که زیستشناسی اجتماعی ما ممکن است مثل تکیاختهایها عمل نکند، اما سرمایهداری چنین عمل میکند. بقای سرمایهداری متکی به رشد بیپایان مصرف مادی است.
چنین ادعایی مبنای محکمی ندارد و شواهد فراوانی مغایر با آن وجود دارد. روند بلندمدت در اقتصادهای بازاری به سمت رشد آهستهتر و کمتر منبعبر بوده است. گذار مردم از اقتصادهای زراعتی روستایی به اقتصادهای صنعتی مدرن ابتدا به افزایش چشمگیر مصرف سرانه میانجامد. اما سپس این مصرف کاهش مییابد. امروزه، اروپای غربی و آمریکا به زحمت میتوانند رشد سالانهی دو درصدی داشته باشند.
ترکیب اقتصادهای ثروتمند نیز تغییر میکند. تولید صنعتی زمانی حدود 20 درصد از میزان برونداد اقتصادی و اشتغال را در اکثر اقتصادهای پیشرفته در بر میگرفت. امروزه، در بعضی از اقتصادها این مقدار به 10 درصد رسیده است، و بخش بسیار بزرگی از برونداد اقتصادی ناشی از بخشهای خدماتی و دانشبنیان است که مصرف ماده و انرژی در آنها به طور چشمگیری کمتر است.
دهههاست که هر افزایشی در رشد اقتصادیِ اقتصادهای پیشرفته به کاهش مصرف انرژی و منابع انجامیده است. علت این امر این است که تقاضا برای خدمات و کالاهای مادی به حد اشباع رسیده است. تنها معدودی از انسانها میخواهند یا احتیاج دارند که روزانه بیش از حدود 3000 کالری مصرف یا در خانهای 5000 متر مربعی زندگی کنند. بسیاری از آمریکاییها ترجیح میدهند با اتوموبیلهای شاسیبلند رانندگی کنند اما چندان علاقهای ندارند که بچههای خود را با یک کامیونِت به تمرین فوتبال ببرند. اشتهای ما برای مصرف کالاهای مادی شاید حیرتانگیز باشد اما حدومرزی دارد.
با این همه، این ضرورتاً به این معنا نیست که ما از ظرفیت سیارهی خاکی خود فراتر نخواهیم رفت. برخی از دانشمندان محیط زیست ادعا میکنند که ما همین حالا هم از آستانهی ظرفیت کرهی زمین تجاوز کردهایم. اما این دیدگاه عمیقاً غیرتاریخی است، و فرض آن این است که ظرفیت زمین محدود و ثابت است.
در واقع، ما محیطزیستمان را به گونهای مهندسی کردهایم که نیازهای بشری را دهها هزار سال به طور مؤثرتری برآورده سازد. ما جنگلها را نابود کردهایم و به جای آن مراتع و زمینهای کشاورزی ساختهایم. گیاهان و جانورانی را برگزیده و پرورش دادهایم که ارزش غذایی، باروری و وفور بیشتری دارند. نُه هزار سال پیش، در آغاز عصر نوسنگی، برای تغذیهی یک نفر شش برابر امروز زمین زراعتی لازم بود، با وجود اینکه تقریباً همهی ما امروز رژیمهای غذایی غنیتری داریم و مواد غذایی بیشتری مصرف میکنیم. یافتههای باستانشناسان عصر کهن حاکی از آن است که ظرفیت زمین محدود و ثابت نیست. این ظرفیت اکنون به مراتب بیشتر از زمانی است که زندگی و سفرمان را در این سیاره آغاز کردیم.
هشدارهای کنونی دربارهی ویرانیِ بومشناختی بیشتر به افزایش مصرف، و نه رشد جمعیت، معطوف است.
دلیل خاصی وجود ندارد که فکر کنیم نخواهیم توانست بر ظرفیت این کرهی خاکی بیفزاییم. انرژی هستهای و خورشیدی هر دو آشکارا قادرند مقدار زیادی انرژی برای تعداد زیادی از افراد فراهم آورند، بیآنکه دیاکسیدکربن زیادی در جو زمین تولید کنند. سامانههای کشاورزی متمرکز مدرن به همین قیاس قادرند نیازهای غذایی تعداد بسیار بیشتری از مردم را برآورده کنند. سیارهای با مرغهای بیشتر، ذرت بیشتر و نیروی هستهای بیشتر ممکن است آن بهشتی نباشد که بسیاری آرزویش را دارند اما روشن است که چنین سیارهای میتواند آذوقهی بسیار بیشتری را برای شمار بسیار بیشتری از مردم برای مدتی بسیار طولانی فراهم کند.
با وجود این، بسیاری از معتقدان به محدودیت ظرفیت زمین، آدمهایی پر باد و بروت، چنین آیندهای را ناممکن میدانند. اما اگر هم چنین باشد، این تصور دستکم زاییدهی خوشبینی است، زاییدهی این اعتقاد که آدمیان با درایت و ابتکار میتوانند به رشد و ترقی ادامه دهند. میل به مقید کردن جوامع انسانی به محدودیتهای این سیاره، محدودیتهایی که دانشمندان و طرفداران محیطزیست ادعا میکنند بهخوبی از آن آگاهاند، نشان از چیزی بسیار تاریکتر دارد.
اگر انسانها را با موجودات تکیاختهای یا حشرات همسان بشمریم آنگاه این خطر وجود دارد که با آنها به همان نحو رفتار کنیم. مالتوس علیه قوانین فقرا داد سخن میداد، و عقیده داشت که این قوانین فقرا را به افزایش تولید مثل تشویق میکند. ارلیش به دلایلی مشابه مخالف امدادرسانی غذایی به کشورهای فقیر بود، و باعث و بانی اقدامات بسیار بیرحمانهای برای کنترل جمعیت شد. امروزه میل به تحمیل محدودیتهای کرهی زمین به جهانیان را در لفافهای از شعارهای مربوط به برابریطلبی و بازتوزیع منابع میپوشانند تا مبادا کسی بفهمد که چنین کاری ممکن است میلیاردها نفر را به فقر زراعتی شدیدی محکوم کند. آنها مخصوصاً هیچ نمیگویند که چطور میتوان چنین مهندسی اجتماعی عظیمی را به طور دموکراتیک یا منصفانه تحمیل کرد.
سرانجام باید گفت که میتوان عقیده داشت که کاهش مصرف بر رفاه بسیاری از ما خواهد افزود، اما لازم نیست از تحمیل محدودیتهای شبهعلمی بر جوامع انسانی دفاع کنیم. همچنین میتوان به شدت نگران بود که مصرف فزایندهی بشر ممکن است پیامدهای بسیار بدی برای دیگر موجودات داشته باشد، اما لازم نیست که فروپاشی جوامع انسانی را مسلم بپنداریم.
تهدیدهای مربوط به نابودی جوامع، ادعای محدود بودن ظرفیت زمین، و میل به تحمیل محدودیتهای فراگیر بر آمال و آرزوهای بشر نه علمی است و نه منصفانه. ما مگس میوه نیستیم که قرار باشد آنقدر تولیدمثل کنیم تا نابود شویم. گلهی گاو هم نیستیم که تعدادش را باید باید کنترل کرد. فهم تجربهی انسانی بر روی این سیاره یعنی فهمیدن این که ما این سیاره را بارها و بارها برای برآوردن نیازها و رؤیاهایمان از نو ساختهایم. امروز، آمال و آرزوهای میلیاردها نفر دقیقاً به استمرار چنین کاری بستگی دارد. تا باد چنین بادا!
برگردان: افسانه دادگر
تد نوردهاوس نویسنده، متخصص سیاستهای زیستمحیطی، و از بنیانگذاران و مدیر عامل مؤسسهی برِیکترو در کالیفرنیا است. او یکی از نویسندگان کتاب یک بیانیهی مدرنیستی دربارهی محیطزیست (2015) است، و در اوکلند زندگی میکند. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او است:
Ted Nordhaus, ‘The Earth’s carrying capacity for human life is not fixed’, Aeon, 5 July 2018.