جنگ، خاورمیانه
تصویر بزرگ تاریخ را انسانهای «بزرگ» و وقایع عظیم میسازند. سنگینی این تصویر صدای رنج انسانهای «کوچک» در زندگی روزمره را خفه میکند. سوتلانا آلکسیویچ تلاش دارد تا ساختار روایت تاریخی را واژگون کند تا این صداها و سرگذشتهای کوچک شنیده شوند.
در سال ۱۹۷۹، سه رویداد خاورمیانه را دگرگون کرد. رویداد نخست، وقوع انقلاب اسلامی در ایران بود که به مدرنیزاسیون آمرانهی سلسلهی پهلوی در این کشور پایان داد. در دومین رویداد، افراد مسلح به رهبری گروهی از بنیادگرایان در عربستان سعودی به مسجدالحرام، قلب جهان اسلام، حمله کردند. رویداد سوم اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی بود؛ اقدامی که در پشتیبانی از دولت کمونیست جمهوری دموکراتیک افغانستان صورت گرفت و به جنگی نه ساله با حدود یک میلیون کشته و بیش از پنج میلیون مهاجر و آواره انجامید.
سرعت گرم شدن خاورمیانه دو برابر دیگر نقاط دنیا است. اگر پیشبینیهای نگرانکنندهتر درست از کار دربیاید، مکّه ممکن است دیگر قابل سکونت نباشد، امری که حج را به زیارتی پُرمخاطره، و حتی فاجعهآمیز، تبدیل خواهد کرد. ممکن است تا پایان این قرن، شهرهای ساحلیِ پرزرقوبرق خلیج فارس به علت افزایش سطح آب، زیرِ آب بروند. هنوز نمیتوان از «اینک آخرالزمان» سخن گفت اما میتوان از «آخرالزمانی در آیندهی نزدیک» حرف زد.
اعتراضاتی که در دو ماه گذشته سراسر خاورمیانه را فراگرفتهاند چند دلیل بنیادین مشترک دارند: بهای نفت رو به افول است؛ نرخ بیکاری بالا است؛ شهروندان به اندازهی کافی طعم فساد و دیکتاتوری را چشیدهاند. معترضان در بیروت، بغداد، تهران و الجزیره میتوانند معضلاتی را به این فهرست اضافه کنند که مختص ملتهای آنها است.
غیث عبدالاحد، روزنامهنگار نشریهی «گاردین»، زمانی که برای تهیهی گزارش از مناطق جنگی در خاورمیانه به سر میبرد، و دو بار نیز دستگیر شده بود، نقاشیهای آبرنگی از آن مناطق کشیده بود. این نقاشیها توانست به او کمک کند تا بر آسیبهای روانیِ ناشی از حضورش در مناطق جنگی چیره شود.
هژمونی آبی چیست؟ نابرابریهای فزایندهی آبی، هم بین کشورها و هم در داخل کشورهای خاورمیانه، چه نقشی در تغییر ساختار قدرت در این منطقه دارد؟ از استفاده از آب به عنوان نوعی سلاح چه میدانیم؟ پیامدهای سیاسیِ مصرف بیرویهی آبهای زیرزمینی چیست؟ معاهدات بینالمللی دربارهی تسهیم آب و سدسازی چگونه میتواند از منازعات سیاسی بکاهد؟
جزئیات وحشتناک هستند. برخی ازما با آنها مواجه میشویم، برخی دیگر از آنها میگریزیم، اما بیشک همه از آنها هراس داریم. واقعیت این است که تا وقتی ما فاصلهی خود را با جزئیات زندگیِ روزمره در یک شهر جنگزده حفظ میکنیم، از آن جنگ بیاطلاع میمانیم.
آیا جنگ جزئی از ماهیت بشری است؟ جنگ چه ویژگیای دارد که هم باعث ترس است و هم چیزی ستایشبرانگیز؟ جنگها چگونه در سازماندهی جوامع بشری مؤثر بودهاند؟ آیا جنگ مسئلهای زیستشناختی است یا فرهنگی؟