تاریخ انتشار: 
1398/05/13

ایران برای من گذشته‌ای است که همواره در حال، جریان دارد

مینا خانی

ایران برای من بعد از چیزی حدود ۱۶ سال مهاجرت و تبعید گذشته‌ای است که همواره در حال، جریان دارد. گذشته‌ای که بعد از تبعیدی شدن دسترسی مستقیم به آن ندارم. اما دائماً از طریق اخبار روزمره، تماس با دوستان و رفقا و همکارانی که در ایران دارم، تماس با اعضای محدودی از خانواده، خاطره و خواب، در حال من در جریان است. هیچ چیزِ ایران برای من تبدیل به گذشته نشده‌ است، اما به واسطه‌ی ناممکن بودن بازگشت در شرایط فعلی رابطه‌ی من با ایران همواره ابعاد بسیار تروماتیک و دردناک دارد. چنان قسمتی از تنم که آن را پیش رویم گذاشته باشند و دائم نهیب بزنند که حق ندارم به آن دست بزنم. حتی وقتی که می‌سوزانندش، کتک‌اش می‌زنند و به او تعرض می‌کنند، دست من از اقدام مستقیم برای رهایی این تن کوتاه‌ است. گویا تنها می‌توانم درباره‌ی این تن جدا شده از پیکرم حرف بزنم و به آن و اتفاقاتی که برای آن می‌افتد نگاه‌ کنم.

ایران مطلوب من، ایرانی است که همه‌ی ایرانیان و همه‌ی کسانی که آینده و زندگی خود را در آن می‌یابند و جستجو می‌کنند، حتی اگر «ایرانی» نباشند، به آن دسترسی داشته باشند. ایرانی که در آن ستم‌دیدگان و فرودستان به سرنوشت و تعیین آن دسترسی مستقیم و بلاواسطه پیدا کنند. ایرانی که حق مطلب سال‌ها مبارزه برای رهایی و عدالت لااقل تا حدی در مورد آن رعایت شود. ایرانی که منابع‌ و محیط زیست‌اش توسط نیروهای فاسد و جنگ‌جو چنان مورد مخاطره قرار نگیرد که هر بار با یک زلزله یا سیل فرو بپاشد و فرو بریزد. در ایرانِ مطلوب من حاشیه‌نشین معنا ندارد. همه در متن هستند. در ایران مطلوب من زنان تا به این حد از حقوق انسانی و عادی خود محروم نشده‌اند و می‌توانند مشارکت کم‌هزینه‌تری در تعیین سرنوشت خود و جامعه داشته باشند. در این ایران مطلوب، حرص مصرف‌گرایی کاهش یافته‌ است و اسلام بهانه‌ی سرکوب مردم نیست.

من فکر می‌کنم تنها مسیر مطلوب، مسیر مبارزاتِ از پایینِ مردمی است. مبارزات کارگری پیش‌رو به علاوه‌ی مبارزات زنان، اقلیت‌های جنسی، اتنیکی و غیره همه باید بتوانند با تشکل‌یابی و سازمان‌یابی خود مسیر مبارزه را از داخل طی بکنند. برای من دخالت ما از بیرون از فضای ایران تنها می‌تواند با واسطه صورت بپذیرد. آن واسطه، مبارزات مردمی ایران از داخل و تأثیر‌گذاری ما در جوامع غیر ایرانی که در آن زندگی می‌کنیم و آگاهی‌رسانی عمومی نسبت به مسئله‌ی ایران از این طریق است.

ما تجربه‌های مختلفی را در ایران داریم و از انقلاب مشروطه تا انقلاب ۵۷ با فراز و فرود‌های مبارزات مردمی برای عدل و آزادی مواجه بوده‌ایم. انقلاب‌هایی که مصادره شده‌اند و کودتای ۲۸ مرداد نشان داده‌اند که این تلاش برای تغییر وضعیت ایران به مذاق بسیاری خوش نمی‌آمده‌ است. اما این تجربه‌ها از بین نرفته‌اند، آن‌ها جایی در زندگی اجتماعی و سیاسی ما جاری هستند و نیاز به رستگار شدن دارند. حتی تجربه‌های بعد از انقلاب ۵۷ نیز کم نبوده‌ است. تجربه‌ی ۱۸ تیر، جنبش موسوم به «سبز»، تجربه‌ی اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ و تجربه‌ی اعتراضات زنان و کارگران در مقاطع  گوناگون، به ما یاد‌آوری می‌کنند که روح مبارزه و حق‌طلبی در ایران هرگز خاموش نشده‌اند. بدین ترتیب ما باید به این تجربه‌ها و مبارزات بازگردیم و اتفاقاً یکی از ارزشمند‌ترین‌ تجربه‌های ما انقلاب ۵۷ است. مردم و بخشی از روشنفکران، استقرار جمهوری اسلامی و خشونت دولتی و حذف سیستماتیکی که ما پس از استقرار جمهوری اسلامی تجربه کردیم، را نتیجه‌ی انقلاب ۵۷ می‌دانند. در حالی که استقرار جمهوری اسلامی نتیجه‌ی شکست این انقلاب بود. آن انقلاب آرمان‌هایی داشت که پس از استقرار جمهوری اسلامی نه تنها هیچ کدام‌شان برآورده نشدند بلکه جمهوری اسلامی مشخصاً در جهت عکس آن‌ آرمان‌ها قدم برداشت.

برای همین است که ما امر‌وز با ویرانه‌ای طرف هستیم که نه خبری از عدلی که وعده‌ی انقلاب بود در آن هست و نه استقلال و آزادی. به این ترتیب خشم مردم از جمهوری اسلامی و اعتماد نداشتن به این رویه‌ی انقلابی قابل درک است، اما انقلاب در معنای عام آن چیزی نیست جز تغییر بزرگ ساختاری از طریق مشارکت توده‌های مردم. به این ترتیب در وضعیت فعلی ایران ما محکوم‌ایم به انقلابی بودن، اگر نه هر چه هست ادامه‌ی این وضعیت است. با این حال باید در طولانی مدت روش‌های جدید مبارزه را کشف کرد، روش‌هایی که به واسطه‌ی آن بتوان هزینه را برای مبارزه کمتر کرد و به ساختار تحمیل کرد. تجربه برای آموختن زیاد است، اما بجز نگاه تاریخی نمی‌توان به این تجربه‌ها بازگشت و بجز نگاه نقد‌آمیز نمی‌توان از آن‌ها آموخت.