تاریخ انتشار: 
1398/06/03

چرا گروه هایی که هم‌خوانی می‌کنند بیشتر با هم می‌مانند؟

آیلوند پیرس

 کنفرانس انجمن رهبران گروه همسرایان آمریکا در ایلی‌نوی. عکس از اتاق خبر سی او دی/ وبسایت فلیکر

فیلم «راپسودی بوهمی» به گروه بریتانیایی کوئین می‌پردازد. صحنه‌ای که بیش از بقیه درخاطرم مانده، صحنه‌ی کنسرت «کمک زنده» (Live Aid) در سال ۱۹۸۵ است که در لندن اجرا شد. کوئین محبوب‌ترین آهنگ‌هایشان را اجرا می­‌کند و جمعیت با آنها همخوانی می­‌کنند، دست می‌­زنند، و پا می‌­کوبند. در آن صحنه می­‌توانستم حس قویِ اتحاد جمعیت را احساس کنم، حسی از هماهنگی بین هزاران طرفدار که نه تنها برخاسته از لذت مشترک تماشای هنرنمایی این گروه بود بلکه حتی مهم‌تر از آن، نوعی حس­ مشارکت در آفرینش موسیقی بود. عجیب نیست که در فیلم می‌بینیم که میزان کمک‌های نقدی در زمان این اجرا افزایش می‌­یابد: می­‌دانیم که پیوند اجتماعی با رفتارهای اجتماع‌گرا مربوط است. به عنوان یک محقق، به کشف چرایی و چگونگی این حس یکپارچگیِ ناشی از آواز خواندن علاقه‌مند بوده‌ام.

آواز خواندن مقوله‌­ای جهان‌­شمول است. در تمامی فرهنگ‌­ها وجود دارد و به‌رغم اعتراضات به صدای بد، تقریباً همه قادر به خواندن هستند. علاوه بر آن، آواز خواندن معمولاً در بافت‌­های جمعی رخ می­­دهد: استادیوم­‌ها، مراسم مذهبی، و جشن تولدها. با توجه به این دو ویژگی، برای من و همکارانم این پرسش مطرح شد که آیا آواز خواندن رفتاری است که برای پیوند دادن گروه­‌ها تکامل یافته است یا نه.

بخشی از یک گروه بودن برای بقای انسان ضروری است. در گذشتۀ شکارچی-گردآورمان، داشتن روابط اجتماعیِ حمایتی به انسان­‌ها کمک می‌­کرد تا به منابع لازم برای دفاع از خود در مقابل غیرخودی­‌ها دست یابند و از مزایای بچه‌داریِ جمعی بهره­‌مند شوند، و دانش فرهنگی مربوط به محیط و اختراعات فناوری جدید را با یکدیگر بسط دهند و در میان گذارند. افزون بر این، اکنون می‌­دانیم که حس قوی ارتباط اجتماعی در برابر بیماری­‌های روانی و جسمانی از ما محافظت می­‌کند و طول عمر را افزایش می­‌دهد.

مشکل این است که گروه‌­های اجتماعیِ انسانی بسیار بزرگ‌تر از گروه­‌های اقوام نخستین ما هستند. در حالی که میمون‌­ها و دیگر نخستی‌­های بزرگ، مثل شامپانزه‌­ها، پیوند اجتماعی خود را از طریق جلسات تیمارگری یک به یک برقرار می­‌کنند، ما انسان­‌ها گروه‌­های بسیار بزرگ‌تری داریم که انجام چنان کاری را عملأ غیرممکن می‌­سازد. در نتیجه، به سازوکار کارآمدتری برای خلق همبستگی اجتماعی نیاز داشتیم، یعنی راهی که بتوانیم به صورت همزمان، پیوندی میان گروه‌­های بزرگ ایجاد کنیم.

برای این که بفهمیم آیا آواز خواندن می­تواند این نقش را ایفا کند، باید می‌­دیدیم که آیا این فعالیت قادر به ایجاد حس نزدیکیِ بیشتر در گروه­های بزرگ هست یا نه. برای یافتن پاسخ این پرسش باید با گروه «پاپ­کوایر» (Popchoir)- سازمانی بریتانیایی که همسرایی‌های محلی در لندن و دیگر نقاط برگزار می­‌کند -همکاری می‌کردیم. جالب این که این گروه‌­های همسرایان محلی، که هر کدام یک دوجین عضو دارند، هرچند وقت یک‌بار دور هم جمع می­‌شوند تا یک گروه همسرایی بزرگ چند صد نفره ایجاد کنند. گروه تحقیقاتی ما به بعضی از تمرین­‌های آنها رفت تا داده­‌هایی را در مورد قبل و بعد از آوازخوانی، چه در گروه همسرایی محلی و چه در ملغمۀ همسرایی عظیم، جمع­آوری کند. گروه ما ( دنیل واینستاین از گلداسمیت کالج، دانشگاه لندن، رابین دانبار از دانشگاه آکسفورد و ژاک لاونی از برونل، دانشگاه لندن)، دریافت که به طور میانگین حس نزدیکیِ­ افراد به گروه عظیم همسرایی بسیار بیشتر از گروه همسرایی محلی افزایش می‌یابد.

علت این بود که قبل از با هم خواندن، افراد با گروه همسرایی محلی‌­شان احساس نزدیکی بیشتری می­کردند تا به گروه بزرگ همسرایی. که خوب امری طبیعی است: گروه بزرگ همسرایی عمدتاً از افرادی تشکیل می‌شود که قبلأ هرگز یکدیگر را ندیده‌­اند. با وجود این، پس از هم‌خوانی، افراد به همان اندازه که به گروه همسراییِ محلی­‌شان احساس نزدیکی می­‌کردند، به گروه بزرگِ کمتر آشنا نیز همان حس را داشتند. پس آواز خواندن می­تواند به همبستگی در گروه­‌های بزرگ چند صد نفره بینجامد. این شاهدی بر این تصور است که این رفتار ممکن است برای ایجاد همبستگیِ گروهی در انسان‌ها تکامل یافته باشد.

آواز خواندن با افراد غیر نزدیک پیوند اجتماعی قویتری ایجاد می­کرد، فارغ از این که این آوازخوانی به صورت تعاونی بود یا به صورت رقابتی.

چیزی که هنوز نمی‌­دانستیم این بود که آیا این نفس عمل آواز خواندن است که خاص است یا هر عملی که فرصتی برای مشغولیت اجتماعی فراهم آورد می­‌تواند همان مزایای پیوندی را داشته باشد. برای پاسخ به این پرسش با انجمن آموزش کارگری (WEA) همکاری کردیم. این انجمن خیریه­‌ای ملی برای آموزش بزرگسالان در بریتانیا است. پیش‌­بینی کردیم که کلاس­‌های آواز از پیوند بهتری برخوردار باشند تا کلاس‌­های دیگر (مانند کلاس­های خلاقیت یا صنایع دستی). پیش‌­بینی­مان غلط بود: در پایان دوره‌ی هفت­ ماهه تمامی کلاس­ها از یک میزان همبستگی برخوردار بودند. اما با نگاه دقیق­تر به داده­ها چیزی یافتیم که ما را شگفت‌­زده کرد. به نظر می‌­رسید که در مقایسه با دیگر فعالیت‌ها، آواز سریع‌تر و به شکلی مؤثرتر سبب پیوند گروه­‌های جدید می‌­شد. پس آواز خواندن خاص است: ویژگی‌­ای دارد که موانع آشنایی را از میان برمی‌دارد. هر چند آواز خواندن معمولاً در بافتی تعاونی مثل مراسم مذهبی اتفاق می‌­افتد اما در عین حال می‌­تواند حال‌وهوایی رقابتی به خود بگیرد، مانند زمانی که طرفداران تیم‌­های ورزشی سعی می­‌کنند با شعارها عملکردی بهتر از طرفداران رقیب داشته باشند. می­‌خواستیم ببینیم که این جنبه‌ی رقابتی خواندن ممکن است چه تأثیری بر همبستگی اجتماعی داشته باشد. بنابراین، داده­‌هایی از انجمنی­­ اجتماعی، شبیه انجمن­‌های اخوت دانشجویی، در یکی از دانشگاه‌­های بزرگ اروپایی جمع­‌آوری کردیم. این گروه شامل دسته‌­هایی رسمی می‌­شد که هر کدام اسم و لباس رسمیِ خود را داشتند. این دسته‌­ها بر مبنای نظام‌های رده‌بندی مختلفی با هم رقابت می­‌کردند، مانند میزان حضور در مراسم­ انجمن، مسابقه‌ی آواز و مسابقه‌ی رقص، تا جوایز ویژه‌­ای در نوشکده‌ی انجمن ببرند. از دانشجویان خواستیم تا هرچه بلندتر در گروه­‌های چهارنفره آواز بخوانند. این آواز خواندن یا با گروه­ چهارنفره‌ی دیگری از همان دسته بود یا با چهار نفر از دسته‌ی دیگر.

زمانی که گروه­‌های چهارنفره از یک دسته بودند، آوازخوانی تعاونی هیچ تأثیری نداشت: آنها از قبل پیوندی محکم داشتند و به هیچ وجه امکان افزایش نزدیکی‌­شان وجود نداشت. اما اگر گروه­‌های چهارنفره‌­ای از یک دسته با هم رقابت می­ک‌ردند، حس نزدیکی­‌شان کاهش می‌یافت.

موضوع وقتی جالب‌تر می‌­شد که دو گروه آوازخوان از دسته‌­های مختلف ­بودند. ما دریافتیم که آوازخوانیِ تعاونی حس نزدیکی به گروه دیگر از دسته‌ی دیگر را به طور چشمگیری افزایش می­دهد. اما شگفت­‌آور این بود که دیدیم آوازخوانی رقابتی نیز تأثیر مشابهی داشت. به عبارت دیگر، آواز خواندن با افراد غیر نزدیک پیوند اجتماعی قویتری ایجاد می­‌کرد، فارغ از این که این آوازخوانی به صورت تعاونی بود یا به صورت رقابتی. دوباره شاهد همان تأثیر رفع موانع آشنایی و برقراری ارتباط هستیم.

چه چیزی این اثر را به وجود می­‌آورد؟ ما واقعأ نمی‌­دانیم اما می‌­توانیم حدس‌­هایی بزنیم. درمیان نخستی­­‌های غیرانسانی، تیمارگری پیوند اجتماعی به بار می­‌آورد که نتیجه‌ی رهاسازی اندورفین در خون است. اندورفین همان چیزی است که در مقابل درد عمل می­‌کند و به شما حس سرخوشی می‌­دهد. در مطالعات جدید اسکن های PET (پرتونگاری پوزیترونی) دریافته‌­ایم که لمس اجتماعی از سوی شریک عشقی نیز می‌­تواند سبب آزادسازی اندورفین در انسان­ شود. اما در مورد رفتارهایی که ممکن است پیوندهای همزمان گروهی ایجاد کنند چه؟ به نظر می­‌رسد که فعالیت­‌هایی مانند خندیدن جمعی و رقصِ هماهنگ، با رهاسازی اندورفین مرتبط باشند. هماهنگی­ لازم برای تنفس در آواز خواندن و همین‌طور تلاش عضلانی لازم برای فعالیت همگام، می‌­توانند نقشی کلیدی در این موضوع ایفا کنند. بنابراین، ممکن است این فعالیت­‌ها در واقع از نظام‌های آزادسازی اندورفین که در تیمارگری دخیل است، بهره برده باشند اما نقش­ خود در ایجاد همبستگی میان گروه­‌های بزرگ‌تر را به طور همزمان ایفا کنند.

دیگر تفاوت احتمالی میان این رفتارهای اندورفین-رهش ممکن است بین اندازه‌ی گروهی باشد که می‌­توانند به طور همزمان حس همبستگی پیدا کنند. گروه­‌های مکالمه‌­ای معمولاً محدودیتی در تعداد دارند که عمدتاً شامل چهار متکلم می‌­شود. و چون خندیدن معمولاً در گروه­­‌بندی­های مکالمه‌­ای طبیعی رخ می‌­دهد (جدای از پدیده‌ی جدید استندآپ که می‌­تواند استادیومی را پر کند)، می‌­توان گفت که شاید خندیدن برای همبستگی گروه­‌های کوچکتر مناسب­‌تر باشد. در مقایسه، آواز خواندن می‌­تواند گروه‌­های چند صد نفری را به طور همزمان به هم پیوند دهد – و این پدیده می‌­تواند در صورت داشتن نقطه‌ی تمرکز مشترک، مانند گروهی مثل کوئین، هزاران نفر را در برگیرد.

با وجود این، نمی­دانیم که چرا نفس عمل خواندن چنین تأثیری دارد. آیا، برای مثال، به دلیل آزادسازی اندورفین از طریق هماهنگی در تلاش عضلانی است، یا به این دلیل است که هدف مشترکی از تولید موسیقی وجود دارد که سبب همبستگی می‌­شود. علاوه بر این، نمی‌­دانیم که آیا این ریتمِ هماهنگ است که سبب همبستگی می‌شود یا این که هماهنگی لازم برای ایجاد هارمونی است که همبستگی را افزایش می­‌دهد. اما به هر دلیل بخشی از موفقیت گروهی مثل کوئین ناشی از این است که با تشویق مخاطب به مشارکت در موسیقی، موفق به استفاده از سازوکار تکاملی و قدرتمند پیوند اجتماعی شده‌­اند، سازوکاری که ارتباطات قوی و سریعی میان تعداد زیادی از مردم در سراسر جهان ایجاد می‌­کند.

 

برگردان: مریم طیبی

 


آیلوند پیرس فارغ‌التحصیل دوره‌ی دکترای روان‌شناسی تجربی و دستیار پژوهشی در دانشگاه آکسفورد است. او به تکامل سازمان‌های انسانی علاقه دارد و آثارش در نشریات دانشگاهی گوناگونی منتشر شده‌ است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Eiluned Pearce, ‘Why the community that sings together stays together’, Aeon, 21 June 2019.