لیئا تسیمل: وکیلی خشمگین و کماکان امیدوار
bostonglobe
زن ۷۴ سال سن دارد؛ چندین انگشتر درشت در انگشتهای دو دست او خودنمایی میکند، سه چهار رشته گردنبند کوتاه و بلند بر دور گردن پر چینوچروک خود بسته و رژ لب سرخ پررنگی بر لبان او نشسته است. گوشوارههای درشتی بر دو گوش کرده و دستبند قطوری بر مچ دست راست او جلب توجه میکند. زن، با پشت کمی خمیده، آرام راه میرود و پوشههای قطور پروندهها را بیرون میکشد و ورق میزند تا دنبال آن نکتهی مهم بگردد که به کار دادگاه خواهد آمد. به یکی از چند دستیار خود گاه با تحکم، گاه به عطوفت نکتهای را متذکر میشود و دستوری میدهد. هربار که درِ دفتر کار او باز و یکی از مراجعهکنندگان داخل میشود، به احترام آنها میایستد، جلو میرود و از آنها استقبال میکند. گاه یکی از آنها را در آغوش میگیرد، از گوشهی اتاق صندلیای برای دیگری میآورد. در صدای زن انگار هم خستگی و استیصال نشسته و هم خشم و ارادهی لایتناهی. بسیاری از رسانههای طرفدار دولت اسرائیل، سیاستمداران اسرائیلی و مردم اسرائیل به او با نفرت لقب «شیطان» و «خائن به وطن» دادند. همزمان بسیاری از مدافعان حقوق بشر در اسرائیل و سراسر جهان او را میستایند و وی را الگو و مثال «شهروند منتقد و با وجدان» میدانند.
اسم زن لیئا تسیمل است. او وکیل مدافع حقوق بشر است که نیم قرن است در اسرائیل، وکیل فلسطینیها است و از شهروندان فلسطین در دادگاههای اسرائیل دفاع میکند. زنی که سالهاست روز و شبِ زندگیاش با توهین و افترا و تهدیدهای جانی میگذرد و کماکان در پذیرفتن پروندهی متهمان فلسطینی، ثانیهای تردید نمیکند.
مستند «وکیل» به کارگردانی ریچل لی جونز و فیلیپ بلایش، زندگی و فعالیت حرفهای لیئا تسیمل را به تصویر میکشد. لیئا در سال ۱۹۴۵ در شهر حیفا از پدر و مادری که از لهستان و بلاروس به فلسطین مهاجرت کردند متولد شد. او در مستند رو به دوربین زل میزند و رک و پوستکنده میگوید: «در خانهای غصبی. خانهای که تا ۳ سال قبل از تولد من متعلق به خانوادهای فلسطینی و مسلمان بود و حالا به اشغال نیروهای اسرائیل و بعد هم خانوادهی ما درآمده بود.»
لی جونز و بلایش با دوربین خود تسیمل را هفتهها در دفتر کار، راهروهای دادگاه، چهار دیواری خانهاش و خیابانهای شهر دنبال میکنند. در عینحال با تصاویر و فیلمهای آرشیوی، صحبت با همسر و همکاران و دو فرزند تسیمل، کنشگران حقوق بشر فلسطینی و اسرائیلی و ...تصویر کاملتری از ۵۰ سال وکالت تسیمل و دفاع او از فلسطینیان را روایت میکنند.
لیئا تسیمل اولین بار وقتی در «دانشگاه عبری اورشلیم» دانشجوی حقوق بود، توجهاش به مسئلهی نقض حقوق فلسطینیان، کشتار آنها و اشغالگری اسرائیل جلب شد. لیئا در حالی که درد در چشمهایش نشسته میگوید که ناگهان دید «اسرائیل دارد با فلسطین همان کاری را میکند که نازیها با یهودیان کردند.» خودش در فیلم میگوید دیدن تصاویر فلسطینیان آواره که با پای پیاده بقچهای زیر بغل زده و در راه فرار از روستاهای خود و تانکهای ارتش اسرائیل بودند، ضربهای مهلک برای او بود: «این تصویر مگر چه فرقی با تصاویر آواره شدن یهودیان اروپا بعد از حملهی نازیها به شهرهای اروپا داشت؟ جز اینکه حالا قربانی یک نفر دیگر است؟»
او در دانشگاه جذب گروه کمونیستی و ضد صهیونیستی «ماتزپِن» شد. گروهی که در سال ۱۹۶۲ تأسیس شد و تا سال ۱۹۸۰ میلادی به فعالیتهای خود ادامه میداد. مانیفست این گروه تأکید داشت که در چنین وضعیتی که اسرائیل تمامی اراضی فلسطین، بخشهایی از مصر و سوریه را اشغال کرده و حقوق مردم این سرزمینها را به شکل سیستماتیک نقض و آنها را سرکوب میکند، مقاومت علیه اشغال و مبارزهی با اسرائیل وظیفه و ضرورت است.
در فیلم، مایکل وارشفسکی، روزنامهنگار، فعال ضد صهیونیسم و مدیر نهاد غیردولتی «مرکز اطلاعات» که از معدود سازمانهای مردمنهاد است که به شکل مشترک به دست کنشگران اسرائیلی و فلسطینی تأسیس شده، تصویری از لیئا میدهد که کوتاه و موجز روحیهی انقلابی و جسور او را نشان میدهد. مایکل وارشفسکی، همسر لیئا تسیمل است. او در مستند «وکیل» دربارهی اولین بار که لیئا را دید، میگوید که در جریان یک تجمع دانشجویی بین دانشجویان موافق و مخالف حملات نظامی اسرائیل به روستاهای فلسطین، در حیاط دانشگاه راه میرفت که ناگهان دید یک جفت پای کشیده و خوشتراش و مینیژوپپوش دارد از بالای یک میله در حیاط دانشگاه تاب میخورد: «سرم را بالا بردم. صاحب پای مینیژوپپوش زن جوان زیبایی بود که دهها دسته کلید در دست داشت. کلیدها را همینجور آویزان از میله رو به موافقان حمله نظامی اسرائیل تکان میداد و خطاب به آنها بدترین فحشها را میداد. فحشهایی که تا حالا نشنیده بودم، چه برسد به اینکه به زبان بیاورم. برگشتم و از دوستانم پرسیدم این زن کیه؟ گفتند اسمش لیئا تسیمل است، از اعضای گروه کمونیستی "ماتزپن". فردای آن روز رفتم و عضو ماتزپن شدم. هنوز هم نمیدانم واقعاً بیشتر مجذوب این زن شدم یا اندیشههای کمونیستی و ضد آپارتاید گروه!»
مستند «وکیل» به کارگردانی ریچل لی جونز و فیلیپ بلایش، زندگی و فعالیت حرفهای لیئا تسیمل را به تصویر میکشد.
در سال ۱۹۸۷ میلادی، نیروهای امنیتی اسرائیل تا چهار دیواری خانهی مشترک آنها هم رسیدند و وارشفسکی به اتهام «در اختیار قرار دادن اطلاعات و داده به سازمان غیرقانونی فلسطینی» بازداشت شد. او در دادگاه به ۲۰ ماه حبس که ۱۰ ماه این مدت تعلیقی بود، محکوم شد. لیئا وکالت او را در دادگاه برعهده داشت. وارشفسکی در مستند «وکیل» میگوید که وقتی بالاخره به لیئا اجازه دادند تا به عنوان همسر و وکیل با او در زندان ملاقات داشته باشد، پیش او از تحقیرها و شکنجهی یکی از بازجویان گله کرد. لیئا در چشمهای او زل زد و با صدای بلند گفت: «این مردک؟ اوایل دههی ۷۰ که من وکیل یک گروه زیرزمینی فلسطینی بودم، این مردک تازه استخدام شده بود و بازجو و شکنجهگر آنها بود. همهی همدورههای او در این سالها ارتقا گرفتند و شغلهای مهمتر. این اما هنوز در همین شغل باقی مانده، چون عرضهی دیگری ندارد. بعد تو از این بیعرضه میترسی و شکایت میکنی؟ آن هم وقتی جرئت نمیکند به اندازهی نصف آزار و اذیتی که علیه زندانیان فلسطینی دارد، با تو زندانی اسرائیلی برخورد کند؟ خجالت بکش و خودت را جمع کن و قوی باش!»
وارشفسکی میگوید این واکنش غیرمنتظرهی همسرش شاید آخرین واکنشی بود که میتوانست حدس بزند. اما اتفاقاً کاملاً مؤثر بود. ناگهان احساس خجالت کرد که غر میزند و ناله میکند و همین واکنش تند همسرش باعث شد واقعاً باقی دوران حبس را با قدرت و تحمل بیشتری تاب بیاورد. خود لیئا در فیلم میگوید که کاملاً بهعمد چنین واکنشی نشان داد؛ حس میکرد تنها راه اینکه به شوهرش قدرت بیشتری دهد، همین واکنش تند و غیرمنتظره است.
فیلم «وکیل» پیگیریهای لیئا و همکاراناش در دو پروندهی پرسروصدا را دنبال میکند. یکی از این دو پرونده، قتل یک نوجوان در یک درگیری خیابانی و چاقوکشی در بیتالمقدس است. در این پرونده احمد، نوجوان ۱۳ سالهی فلسطینی متهم است که با حسن، پسرعموی ۱۵ سالهی خود چاقویی برداشته و به خیابان رفتند تا به شکل گذری به یک اسرائیلی حملهور شوند. در درگیریِ بین آنها و نوجوانی اسرائیلی، حسن ضربهای به نوجوان وارد میکند که مرگبار نیست. حسن به دست نیروهای نظامی اسرائیل به قتل میرسد و احمد به اتهام مشارکت در اقدام به قتل بازداشت میشود. در حالی که شواهدی در دست نیست که احمد کوچکترین دخالت و مشارکتی در دعوای حسن و نوجوان اسرائیلی داشته باشد.
پروندهی دیگر، مورد اسراء جعابیص، زن جوان فلسطینی است که یک روز صبح از خواب بیدار شد، سوار ماشین خود شد و به نزدیکی یک ایست بازرسی ارتش اسرائیل رفت. بعد روی ماشین خود بنزین ریخت و ماشین را آتش زد. ارتش اسرائیل مدعی شد که این زن جوان یک بمبگذار انتحاری است، در حالی که هیچ بمبی در ماشین پیدا نشد و این زن، سالها سابقهی افسردگی و چندین خودکشی ناموفق داشت و اینبار هم صرفاً به خود و ماشیناش آسیب زد و تنها یک سرباز اسرائیلی که به سمت ماشین دوید، دچار جراحت سطحی شد.
کارگردانان این فیلم برای پوشش حضور متهمان در راهروهای دادگاه، از تکنیک تأثیرگذاری استفاده کردند. در نیمی از تصویر که لیئا تسیمل و دیگر وکلا حاضرند، تصویر عادی است. اما نیمی دیگر از تصویر که متهمان را نشان میدهد، با تکنیک گرافیکیِ ویژه شبیه به انیمیشن شده است تا صورت متهمان محفوظ بماند. کارگردانان میگویند با اینکه تصویر هر دو متهمِ این پروندهها در رسانههای اسرائیلی منتشر شد، آنها تمایلی نداشتند خواسته و حق حریم شخصی آنها و بهویژه متهم نوجوان را نقض کنند و بنابراین از این تکنیک استفاده کردند که تصاویر دادگاه را بهغایت تأثیرگذار کرده است.
در هر دو پرونده، دادگاه اسرائیل در نهایت کار چندانی به ادله و شواهد نداشت و هر دو متهم را بدون شواهد کافی، به حبسهای طولانیمدت محکوم کرد. این واقعیت دردناکی است که لیئا تسیمل و همکاراناش سالهاست با آن مواجهاند. تقریباً در هیچ یک از پروندههای امنیتی که متهم فلسطینی است، متهم تبرئه نمیشود. سالها است که «موفقیت» برای آنها در این خلاصه شده که بتوانند با چانهزنی با قاضی و جمعآوری ادلهی بیشتر، حکم سبکتری بگیرند و از شمار سالهای حبس بکاهند. وضعیتی که مشابه دستگاه قضائی ایران است که تقریباً هیچ شهروند معترض مدنی و سیاسی حتا اگر شواهد و ادلهای در کار نیست در دادگاه تبرئه نمیشود و بالاخره حداقل چند ماه حبس بیدلیل نصیب او میشود.
تنها «پیروزی» بزرگ برای لیئا و شمار دیگری از وکلای مدافع پروندههای حقوق بشر در اسرائیل در دههی ۱۹۹۰ میلادی رخ داد که بالاخره توانستند نه تنها سازمان امنیت داخلی را وادار کنند که به شکل رسمی بر زبان بیاورد که از شکنجه استفاده میکند، بلکه موفق شدند دادگاه عالی اسرائیل را وادار کنند که حکم بر ممنوعیت شکنجه دهد. هرچند که این دستاورد هم تنها روی کاغذ باقی ماند و در عمل شکنجه برای اعترافگیری هرگز در زندانهای اسرائیل متوقف نشد و هر روز ادامه دارد. تصاویر آرشیوی فیلم از لیئا تسیمل در راهروهای دادگاه عالی در روزی که این حکم اعلام شد، بسیار تأثیرگذار است. لیئا که هنوز جوان است، موهای بلند خود را با روبان سفیدی از پشت بسته، ردای بلند و سیاه کسوت وکالت را بر تن دارد و از چشمهایش شوق و امید میبارد.
تنها «پیروزی» بزرگ برای لیئا و شمار دیگری از وکلای مدافع پروندههای حقوق بشر در اسرائیل در دههی ۱۹۹۰ میلادی رخ داد که بالاخره توانستند نه تنها سازمان امنیت داخلی را وادار کنند که به شکل رسمی بر زبان بیاورد که از شکنجه استفاده میکند، بلکه موفق شدند دادگاه عالی اسرائیل را وادار کنند که حکم بر ممنوعیت شکنجه دهد.
هر دو فرزند لیئا و مایکل نیز در این مستند حضور دارند. فرزندانی که احساسات متفاوتی نسبت به فعالیتهای مادر و پدرشان دارند. پسر آنها، با اینکه خود مردی چهل و چندساله است، به وضوح از مادر و پدر خود هنوز خشمگین است. رک و شفاف میگوید که دلش میخواست یک مادر و پدر «عادی» داشت، شبیه والدین باقی هممدرسهایهایش. از اینکه هر روز نام و تصویر آنها و بهویژه مادرش در رسانهها به چشم میخورد، خسته و بیزار بود. در صدا و نگاه او معلوم است که هنوز هم با کار حقوق بشری مادرش موافق نیست و تنها پذیرفته که این راه و روش مادرش است و او نمیتواند نظر و رویهی مادرش را تغییر دهد. دختر لیئا اما، حس متفاوتی دارد. میگوید که شجاعت و جسارت مادرش را میستاید، با اینکه خودش هرگز چنین شجاعتی نداشته و ندارد. با اینحال به وقت هر سختی و برزخ زندگی، با صدای بلند به خودش یادآوری میکند که «یادت نرود تو دختر لیئا تسیمل هستی.» و این جمله مثل یک ورد راهگشا است، ناگهان احساس توان و قدرت بیشتری میکند. او میگوید سالهاست این واقعیت را پذیرفته که برای مادر و پدرش، اولویت اول مبارزه است و بعد خانواده و این واقعیت برخلاف سالهای نوجوانیاش، دیگر او را اذیت نمیکند.
مستند «وکیل» روابط لیئا با همکاران و کارمنداناش را خوب و واقعگرایانه ثبت کرده و هیچ تصویر «رؤیایی و ایدئال» دروغین از او نمیدهد. کار کردن با لیئا همیشه و برای همه راحت نیست. او گاه زود از کوره در میرود، زیاد به توصیه و حرف همکاران خود گوش نمیدهد، به وقتِ عصبانیت بددهن میشود و حوصله ندارد مجال دهد که در کار اشتباه کنی.
در مستند رابطهی کاری و دوستی لیئا با طارق برغوث، وکیل فلسطینی که اغلب در پروندههایی که متهم نوجوان است با هم همکاری دارند، مفصل به تصویر کشیده شده است. برغوث از دست لیئا عصبانی است که در روند چانهزنی با دادگاه، اشتباه کرد که سفت سر موضع خود ایستاد و کوتاه نیامد تا شاید قاضی حکم سبکتری دهد. لیئا خشمگین یادآوری میکند که او هرگز هیچکاری را بدون مشورت و رضایت متهم و خانوادهاش انجام نمیدهد و متهم شفاف گفته بود که برای او مهم است در این مورد خاص، کوتاه نیایند. در صحنهای از فیلم، لیئا از طارق برغوث میپرسد آیا کارآموز تازهای برای او سراغ دارد؟ «به کارآموز قبلی هفتهی دوم کارش گفتم برای این پرونده اعلام دادخواست اینترنتی کن. گفت بلد نیستم آنلاین این کار را انجام بدهم. بهش گفتم پس چه گُهی میخوری تو؟ فردای آن روز آمدم دیدم یک نامه روی میز کارم گذاشته که سرکار خانم لیئا تسیمل، شما بیادبی و به من گفتی گُه و من بدین وسیله در اعتراض به توهین شما استعفا میدهم!» برغوث قاه قاه میخندد و میگوید: «پس من چی بگویم که مدام بهم فحش میدی؟ سالهاست به من میگی حرومزاده.» لیئا با خنده میگوید: «خلاصه کارآموزی سراغ نداری که بتواند تحمل کند گاهی فحش هم بشنود؟»
در سراسر فیلم یا تصاویر آرشیوی از مصاحبههای تلویزیونی از پنج دهه فعالیت حقوق بشری لیئا نمایش داده میشود یا کارگردانان از خودِ او مستقیم میپرسند که چرا حاضر نیست هیچ متهم و مجرم فلسطینی را «تروریست» بداند؟ آیا در نظر شخصی او واقعاً هیچکدام از این افراد تروریست نبودند؟ تأکید لیئا تسیمل همیشه یک چیز است: «من نظر شخصی دارم، معلوم است که نظر شخصی دارم. اما معتقدم به عنوان نیروی اشغالگر در این سرزمین که هر روز از مواهب این اشغالگری بهرهمندیم و شهروند برتریم، حق نداریم ما تعریف کنیم چه کسی تروریست هست یا نیست و فلسطینی باید چطور علیه اشغالگری ما مقاومت کند یا نکند. ضمن اینکه کاملاً معتقدم هر متهمی با هر اتهام، حق دسترس به وکیل و تخصص او در دفاع از خود را دارد. بر همین اساس اینکه باور و نظر شخصی من دربارهی متهم هر پرونده چیست، اهمیتی ندارد.»
لیئا تسیمل در سال ۱۹۹۶ به همراه راجی سورانی، وکیل فلسطینی مدافع حقوق بشر برندهی عالیترین جایزهی حقوق بشری فرانسه ــ جایزهی «آزادی، برابری، اخوت» ــ شد. در سال ۲۰۰۴ جایزهی «انجمن صنفی وکلای اروپا» به او و محمد نعامنه، وکیل فلسطینی اهدا شد. در پنجمین دههی وکالت، هنوز روزی نیست که ایمیل او، تلفنهای دفتر و خانهاش و تلفن همراهاش و حتا ایمیل فرزندان او با دستکم چندین تهدید به خشونت یا قتل و تجاوز به او، فحاشی، انگزنی و تهمت بمباران نشود. او سالهاست که فقط وکیل فلسطینیها تا پایان دادگاه نیست. از احوال تکتک آنها در دوران حبس باخبر و با آنها در تماس است، اگر به گوش او برسد که با زندانی برخورد وحشیانهی تازهای شده، باز شال و کلاه میکند و به زندان و دادگاه میرود و علیه مأموران خاطی اقامهی دعوی میکند. خانوادههای موکلین او میگویند که سرنوشت زندانی آنها تا روزی که آزاد شود، برای لیئا تسیمل مهم است و او آنها را رها نمیکند.
مستند «وکیل» تاکنون برندهی ۶ جایزهی بینالمللی و نامزد دریافت جوایز در دستکم ۱۲ جشنوارهی دیگر شده است. از جمله آنکه در جشنوارهی بینالمللی فیلمهای مستند تلآویو، برندهی بهترین فیلم سال شد. در اسرائیل، بودجهای از سوی وزارت فرهنگ به هر فیلم تعلق میگیرد که برندهی مهمترین جوایز سینمایی شده و یکی از چند فیلمی شود که برای کسب عنوان «فیلم نامزد از اسرائیل برای آکادمی اسکار» با هم رقابت میکنند. بودجهای که فیلم میتواند صرف تبلیغ بیشتر برای خود کند تا نامزد نهایی اسرائیل باشد. وزارت فرهنگ اسرائیل برای اولینبار از تخصیص این بودجه به فیلم «وکیل» سر باز زد. با اینحال بعد از اعتراضهای گستردهی اهالی سینمایی و فعالان حقوق بشر این کشور، این بودجه بعد از چند ماه تأخیر بالاخره به عوامل فیلم داده شد.
مستند «وکیل» هیچ پایان خوشی ندارد، درست مثل احوال فلسطینیان. متهمان هر دو پروندهای که در مستند پوشش داده میشود، بهرغم شواهد کافی به حبس طویلالمدت محکوم میشوند. تهدیدها علیه لیئا پایانی ندارد. در یکی از صحنههای پایانی مستند، لیئا تسیمل در راهروهای دادگاه رو به دوربین خبرنگارها ایستاده است. خبرنگاری از او میپرسد بعد از این حکم هنوز امیدوار به تغییری هستید؟ لیئا رو به دوربین میکند، مصمم و خشمگین و با اراده انگشت اشاره را بالا میبرد و میگوید: «من لیئا تسیمل هستم، زنی خشمگین اما کماکان امیدوار.»
وقت تماشای این مستند در جشنوارهی فیلمهای سینمای عرب و هنگام نوشتن این مطلب، یاد نسرین ستوده با من بود؛ زنی که صورتاش پیداست.