چرا نظریههای توطئه در زمان بحران رواج مییابد؟
thenewyorker
در هنگام بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، مردم به شدت وسوسه میشوند که برای دلیل تراشیدن برای امرِ غیرمنتظره به نظریههای توطئه روی بیاورند.[1] به نظرم این امر سه علت دارد: حس از دست دادن کنترل، خلأ اطلاعاتی و معرفتی، و اضطراب ناشی از وقوع رویدادهای ناگوار. وقتی مردم احساس کنند که نمیتوانند بر اتفاقاتی که زندگی روزمرهی آنها را تهدید میکند تأثیر بگذارند، ممکن است با شور و شوق فراوان به دنبال توضیحاتی بگردند تا خیال کنند که دوباره کنترل امور را در دست گرفتهاند.[2]
اتفاقات غیرعادی محتاج تفسیرهای خارقالعادهای فراتر از روایتهای سنتی و رسمی است. افزون بر این، در زمانهای آکنده از یأس و تردید، نیاز شدیدی به شناسایی دشمن یا مقصر وجود دارد. نظریههای توطئه مفرّی برای گرایشهای ستیزهجویانه فراهم میکنند و مشکلات غیرشخصیِ انتزاعی یا فرایندهای پیچیدهی اجتماعی را به گردن دشمنان خاصی میاندازند، مشکلات و فرایندهایی که در غیر این صورت ممکن است نافهمیدنی به نظر برسند.[3] «شیوع اطلاعات» در پی بیماریِ عالمگیر ویروس کرونا نمونهی بارزی از همهی این گرایشهاست.
خلأ اطلاعاتی
بر اساس بعضی تفسیرهای خوشبینانه، شایعه و زیرگروه متمایزش، نظریهی توطئه، سازوکارهای مشکلگشاییِ جمعیاند و در فرایند سازگاری اجتماعی نقش دارند. شایعات وقتی پدید میآیند که نظم جهانیِ قبلی زیر و رو میشود و مراجع پیشین اعتبار یا استحکام خود را از دست میدهند و در نتیجه توضیحات جمعیِ جدیدی به وجود میآید. اتفاقات غیرمنتظرهی ناگهانی، که تأثیر اجتماعیِ شدیدی دارند که محتاج توجیه است، معمولاً به روایتهای مبتنی بر نظریهی توطئه دامن میزنند. کسی که بر اساس این داستانها استدلال میکند لزومی ندارد که خودش متأثر از این اتفاق باشد.
لئون فستینگر (Leon Festinger)، نظریهپرداز روانشناسی شناختی، گفته است[4] که پس از وقوع زلزله روایتهای هولناک از آیندهای آخرالزمانی اغلب در جوامعی رواج مییابد که خودشان مستقیماً متأثر از این فاجعه نیستند زیرا مردم میخواهند اضطرابهای شدید بیپایهواساس خود را توجیه کنند.
هر چه این اتفاق غمانگیزتر و تأثیرش شدیدتر باشد، بیشتر شک میکنیم که پای توطئهای در میان است.[5] احساس میکنیم که باید بین اهمیت این رویداد و علتش تناسبی وجود داشته باشد: اتفاقات غیرعادی باید معلول توطئههای خارقالعاده باشند. پروژهی تحقیقاتیِ آزمایشیای که در دههی 1970 انجام شد نشان داد که ترور موفق رئیس جمهور آمریکا بسیار بیشتر از ترور نافرجام او احتمال دارد که به رواج یک نظریهی توطئهی آمریکایی بینجامد.[6] به نظر این پژوهشگران، علت این امر آن است که احتمال موفقیت ترور مبتنی بر توطئه از احتمال موفقیت سوءقصد یک آدم منزوی بیشتر است.
سقوط اقتصادی
در زمان بحران اقتصادی، بازار نظریههای توطئه رونق میگیرد. بحران اقتصادی فرایند پیچیده و غیرمنتظرهای است و متخصصان هنوز کاملاً به علت آن پی نبردهاند. چنین بحرانهایی به صورتی غیرمنتظره رخ میدهند و بر زندگی عدهی زیادی تأثیر میگذارند. توضیحات و تحلیلهای موجود ضد و نقیضاند، فضای اطلاعاتی به شدت مبهم است، و در نتیجه مردم به توضیحات سادهانگارانه متوسل میشوند و از این و آن اسم میبرند.
افزون بر این، توضیحات رسمی میتواند از نظر روانشناختی سخت و «آزارنده» باشد. این توضیحات معمولاً مشکلات انتزاعی و بنیادین را تشخیص میدهد و خواستهی مردم مبنی بر شناسایی و مجازات مقصران را برآورده نمیکند. مشکلات اقتصادی منابع را محدود میسازد، و رقابت بر سرِ منابع باقیمانده درگیری میان گروههای اجتماعی و تعصب متقابل آنها را تشدید میکند.[7] این درگیری ممکن است در نظریههای توطئه تجلی یابد.
اخبار و روایتهای جعلی دربارهی گروههای شرور و قدرتمند معمولاً پس از حملات تروریستی یا اتفاقات مهمی که بر کل جامعه تأثیر میگذارد، شایع میشود. رویدادهایی مثل 11 سپتامبر یا بمبگذاریهای 7 ژوئیه در لندن، مرگ شاهزاده خانم دایانا یا قتل اسامه بن لادن همگی به رواج نظریههای توطئه دامن زدند. رفتار نخبگان سیاسی میتواند عامل انتشار این روایتها باشد، بهویژه وقتی رسواییهای افشاشده حاکی از دسیسههای قدرتمندان است. رسوایی واترگیت، که لاپوشانیِ سیاسیِ کاملاً واقعی و مهمی را افشا کرد، احتمالاً نقش مهمی در رواج نظریههای توطئه در آمریکای امروز داشته است.[8]
داستانهایی علیه علم
نظریههای توطئه قصههایی حاکی از بیاعتمادی مطلق به قدرت و اقتدارِ حاکماند. همهی افراد و نهادهای مرتبط با «نظام» مشکوک هستند: سیاستمداران، رسانهها، متخصصان، دانشمندان، نهادهای درمانی و بهداشتی، شرکتهای داروسازی و پزشکان.
اهمیت واقعیِ اخبار و روایتهای جعلیِ مبتنی بر نظریههای توطئه بیش از آن که ناشی از خود این داستانها باشد ناشی از تأثیر اجتماعی آنهاست. نظریههای توطئه قصههایی حاکی از بیاعتمادی مطلق به قدرت و اقتدارِ حاکماند. همهی افراد و نهادهای مرتبط با «نظام» مشکوک هستند: سیاستمداران، رسانهها، متخصصان، دانشمندان، نهادهای درمانی و بهداشتی، شرکتهای داروسازی و پزشکان. در سالهای اخیر، نظریههای توطئهی علمستیزانه به میزان حیرتآوری رواج یافته،[9] و دانشمندان و تصمیمگیرندگان را با مشکلات عمدهای مواجه کردهاند.[10]
نظریههای توطئه دربارهی مراقبت بهداشتی و درمانی میتوانند فوقالعاده خطرناک باشند. آنها معتقدان به این نظریهها، خانوادههای آنها و محیط اجتماعیشان را به خطر میاندازند.
ویروس کرونا به واکنشهای ضد و نقیض عجیبی انجامیده، آن هم وقتی پای اعتماد به علم و دانشمندان در میان است. هر چند دانشمندان را اغلب معتبرترین منبع اطلاعات مربوط به کووید-19 میدانند،[11] اما در عین حال انبوهی از اخبار جعلی و نظریههای توطئهی علمستیزانه، آن هم گاهی به شکلی عجیب و غریب، منتشر شده است.
برای مثال، بسیاری انتظار داشتند که ویروس کرونا جنبشهای ضدواکسیناسیون را به کلی بیاعتبار سازد. اما دقیقاً برعکس شد: این بیماریِ عالمگیر مخالفان واکسن ــ گروهی کوچک اما قوی از نظر ارتباطات ــ را تقویت کرد.[12]آنها از این فرصت برای ترویج پیام خود بهره بردند و از فقدان واکسن در این شرایط بحرانی به نفع خود استفاده کردند. این پیامها بر جامعه تأثیر میگذارد. برای مثال، دو پنجم از چکها و اسلواکها میگویند حتی وقتی واکسن در دسترس قرار گیرد، باز هم تن به واکسیناسیون نخواهند داد.[13]
تحقیقات همچنین نشان داده است که حدود یک چهارم از آمریکاییهای آفریقاییتبار عقیده دارند که گسترش ویروس ایدز در میان آنها نتیجهی توطئهای برای نابودی سیاهپوستان بوده است. این عقیده در بیمیلی شدید بسیاری از مردان سیاهپوست نسبت به استفاده از کاندوم یا مراجعه به پزشک برای پیشگیری یا درمان ایدز نقش داشت. آنها احساس میکردند که پزشکان هم ممکن است در این توطئه همدست باشند. در نتیجه، خطر ابتلا به ایدز در میان سیاهپوستان به شدت افزایش یافت.
شایعهی دیگر این بود که کنترل زادوولد بخشی از توطئهای برای نسلکشیِ آمریکاییهای آفریقاییتبار است. این امر سبب شد که تلاش برای تشویق سیاهپوستان به استفاده از کاندوم به شکست بینجامد. بنابراین، بارداریهای ناخواسته و بیماریهای آمیزشی به شدت افزایش یافت.[14] از میان دیگر شایعاتِ ظاهراً کمضررتر میتوان به آنهایی اشاره کرد که روشهای کاهش وزنی را پیشنهاد میکنند که به رفتارها و واکنشهای نامعقول میانجامند. برای مثال، در میان سیاهپوستان بروکلین این شایعه رواج یافت که بعضی از نوشابهها و غذاهای حاضری (Snapple و Church’s Chicken) حاوی مواد شیمیاییِ اضافهای است که مردان سیاهپوست را عقیم میکند.[15]
همان طور که گفتیم، آمریکاییهای آفریقاییتبار عقیده داشتند که واکسنها ممکن است بالقوه سلاح نسلکشی باشند. آنچه این عقیده را تقویت میکرد تجربهی تلخ آنها از انقیاد و تبعیض نژادیِ تمامعیار بود.[16]برای درک بیاعتمادیِ سیاهپوستان باید به ظلم و ستم علیه آنان در آمریکا و در برنامههای تحقیقاتیِ غیراخلاقیای نظیر «آزمایش سیفیلیس توسط دانشگاه تاسکیگی» (Tuskegee Syphilis Experiment) توجه کرد، تحقیقی که از دههی 1930 تا دههی 1970 ادامه داشت و در آن با مردان سیاهپوست آمریکایی بدرفتاری شد.[17]البته اعتماد به نظریههای توطئه در نهایت به پیروان این نظریهها، فارغ از حافظهی تاریخیِ آنها، آسیب میرساند.
مخالفت با واکسیناسیون به هیچ وجه به سیاهپوستان محدود نمیشود. جنبش واکسنستیزی در سراسر جهان گسترش یافته است و صدها هزار نفر قربانیِ این تعصبات شدهاند.[18]
قدرت گرفتن واکسنستیزان
واکسنستیزی یکی از مهلکترین شکلهای بیماریِ «همهگیریِ اطلاعات» (infodemia) است. برای مثال، در سال 2004، شبکهی خبریِ «سیبیاس نیوز» گزارش داد که یک کودکِ واکسینهنشده 19 کودک دیگر و دو بزرگسال را به سرخک مبتلا کرده است.[19]علت اصلیِ سرایت این بیماری آن بود که 9 نفر از این کودکان واکسن سهگانهی سرخک، سرخجه و اوریون نزده بودند زیرا پدر و مادرشان میترسیدند که تزریق واکسن آنها را به اوتیسم مبتلا کند. این اتفاق در حالی رخ داد که بارها با ارائهی شواهد و مدارک ثابت شده بود که نگرانی از واکسن سهگانه ناشی از تصوری غلط اما رایج است که در بوق و کرنا شده است.[20]سرپیچی از عقل سلیم به بهای جانِ انسان تمام میشود.
دادههای ارائهشده از سوی «سازمان بهداشت جهانی» نشان میدهد که سرخک یکی از علل اصلیِ مرگومیرِ کودکان در سراسر جهان است. این در حالی است که واکسن سهگانه وجود دارد و در اروپا به طور گستردهای به کار میرود و کودکان را از ابتلا به سرخک، سرخجه و اوریون در امان نگه میدارد. واکسیناسیون ارزان است و همه به آن دسترسی دارند. با وجود این، در سال 2016، 89780 نفر در سراسر دنیا بر اثر ابتلا به سرخک جان باختند، و در سال 2015 روزانه 367 نفر بر اثر ابتلا به این بیماری از دنیا رفتند. خبر خوب این است که بین سالهای 2000 و 2016، واکسیناسیون اجباری تعداد موارد مرگبار ابتلا به بیماری را 84 درصد کاهش داد و در نتیجه جان بیش از 20 میلیون نفر نجات پیدا کرد. اما در همین بازهی زمانی، چند میلیون نفر به علت خودداری از تزریق واکسن جان باختند.
که تنها در آمریکا در فاصلهی سال 2007 و اواسط سال 2015، خودداری از تزریق واکسن به مرگ 9028 نفر انجامیده است.
با وجود این، به علت تبلیغات منفیِ جنبش واکسنستیزی، که واکسن سهگانه را دشمن شمارهی یکِ خود میداند، دوباره سر و کلهی سرخک در کشورهایی که قبلاً در آنها محو شده بود، پیدا شده است: برای مثال، میتوان به آلمان و آمریکا اشاره کرد.[21]یافتههای پژوهشی که بر اساس گزارشهای عمومی، فهرست قربانیان واکسنهراسی را ارائه میدهد حاکی از آن است که تنها در آمریکا در فاصلهی سال 2007 و اواسط سال 2015، خودداری از تزریق واکسن به مرگ 9028 نفر انجامیده است.[22]
در سال 2017، دوباره سر و کلهی سرخک در اروپا، بهویژه در آلمان، ایتالیا، فرانسه و رومانی پیدا شد.[23]بر اساس تحقیقی دربارهی چند کشور اروپایی، این عقیده رایج است که معایب واکسن بر محاسنش میچربد.[24] تزریق واکسن سرخک در مجارستان در سال 1969 شروع شد؛ در نتیجه، مصونیت اهالیِ این کشور نسبتاً خوب است. اما پس از پیدایش و ترویج نظرات واکسنستیزانه در کشور همسایه، رومانی، دوباره سر و کلهی این بیماری در مجارستان هم پیدا شده است.[25]
سوءظن نسبت به مراقبتهای بهداشتی و درمانی
تصورات غلط و نظریههای توطئه نقشی آشکار در شیوع بیماری دارند. این نظریهها ادعا میکنند که واکسن نه تنها به اوتیسم میانجامد بلکه دانشمندان و متخصصان برخوردار از حمایت دولت میخواهند بر این امر سرپوش بگذارند. در همان گزارش «سیبیاس نیوز»، یک پزشک مینهسوتاییِ متخصص کودکان علل ازدیاد موارد ابتلا در این ایالت را چنین توضیح داد: «اولین ویروسی که منتشر شد اطلاعاتِ گمراهکننده بود. دومین ویروس، سرخک بود.»[26]
به لطف پژوهشهای اخیر، دربارهی طرز کارِ جنبشهای واکسنستیزانه، ادعاهای آنها و نظریههای توطئهای که ترویج میکنند اطلاعات فزایندهای داریم. تصورات غلط دربارهی مراقبتهای بهداشتی و درمانی به شکل حیرتانگیزی رایج است. بر اساس نتایج تحقیقی در آمریکا، تقریباً نیمی از آمریکاییها دستکم به یک نظریهی توطئهی مرتبط با امور پزشکی عقیده دارند. این افراد بیشتر احتمال دارد که به «درمانهای جایگزینِ» بیفایده یا کمفایده روی بیاورند؛ و اگر بیمار از درمان پزشکیِ متعارف دوری گزیند آسیب خواهد دید.[27]این گروه به جای مراجعه به پزشکان و متخصصان تندرستی، به توصیهی کسانی عمل میکنند که به آنها اعتماد دارند ــ معمولاً اعضای خانواده و دوستان یا آشنایانی که در این حوزه هیچ تخصص یا صلاحیتی ندارند.
طنزپرداز بریتانیایی، جیمز گیلرِی، از مناقشه بر سرِ واکسن آبلهی گاوی در سال 1802 الهام گرفت. مخالفان واکسیناسیون میگفتند که در نتیجهی تزریق این واکسن قیافهی افراد شبیه به گاو خواهد شد. عکس: کتابخانهی کنگرهی آمریکا از طریق ویکیپدیا
نظریههای توطئهی پزشکی اغلب با نگرانی دربارهی تأثیر تغییرات تکنولوژیک بر تندرستی انسان همبستهاند ــ امری که بیش از همه در میان افراد مسنتر، دینداران و دستراستیها دیده میشود.[28]تحلیل توئیتهای واکسنستیزانه در آمریکا در فاصلهی سالهای 2009 و 2015 نشان داده است که تعداد چنین توئیتهایی در ایالتهایی بیشتر است که اخیراً درصد بیشتری از زنانش وضع حمل کرده باشند، درصد بیشتری از ساکناناش 44-40 ساله باشند، درصد بیشتری از مردانش از تحصیلات عالی بیبهره باشند، یا درصد بیشتری از خانوارهایش پردرآمدتر باشند.[29]همان طور که این نتایج نشان میدهد، جنبش واکسنستیزانه میتواند در آنِ واحد در بین گروههای بسیار متفاوتی محبوبیت یابد: مادران جوان، مردان کمسواد، و افراد پردرآمد. در آمریکا، بر خلاف انتظار، توئیتهای واکسنستیزانه به هیچ وجه در ایالتهای از نظر اقتصادی کمتر توسعهیافته پرطرفدارتر نیست.
به نظر میرسد که باورهای واکسنستیزانه، نظریههای توطئهی پزشکی و عقیده به پزشکیِ جایگزین همگی با نظریههای توطئهی سیاسی همبستهاند.[30] تحقیقی مبتنی بر دادههای کشورهای گوناگون نشان داد که آنهایی که به نظریههای توطئه دربارهی ترور کندی، شاهزاده خانم دایانا یا 11 سپتامبر عقیده دارند معمولاً نسبت به واکسن شکاکترند.[31]مطالعات در مجارستان هم نقش تصورات غلط در بیاعتنایی به واکسن آنفلوانزای خوکی را ثابت کرده است (البته ملاحظات سیاسی هم در این امر دخیل بود).[32]
جلوگیری از اعتقادات غلط
تحقیقات تجربی نشان داده است که نظریههای توطئه میتواند اعتماد به واکسن را تضعیف کند و از میل مردم به واکسن زدن بکاهد.[33]همچنین به نظر میرسد که چنین باورهایی در برابر تغییر مقاوماند. بنابراین، در مبارزه با نظریههای توطئهی واکسنستیزانه پیشگیری ــ بر اساس ترویج منطق واکسیناسیون ــ از هر اقدام دیگری مؤثرتر است. تحقیق دیگری نشان داده است که استدلال علیه نظریههای توطئه تنها وقتی مؤثر است که پیش از آشنایی افراد با این نظریهها ارائه شود. معمولاً مصون کردن افراد نسبت به چنین نظریههایی از اصلاح نگرشهای واکسنستیزانه آسانتر است.[34]
نظریههای توطئه میتوانند علاوه بر واکسنستیزی پیامدهای ناگوار دیگری هم داشته باشند. آزمایشی[35] نشان داده است که نظریههای توطئهای که افراد شکاک نسبت به تغییرات اقلیمی را هدف قرار میدهند نگرانیِ آنها نسبت به ردپای کربنیِ فعالیتهای خود یا رعایت ملاحظات زیستمحیطی را به میزان چشمگیری کاهش میدهند. این نظریهها دیدگاهی را ترویج میکنند که بر اساس آن گرمایش جهانی دروغ موذیانهای برای تضعیف کشورهای توسعهیافته است. این نظریهها احساس یأس، ناامنی و درماندگیِ فردی را تقویت میکنند.
توجیه ترور
در 22 ژوئیهی 2011، یک مرد 32 سالهی نروژی که اونیفرم پلیس را بر تن داشت به اتویا (Utoya)، جزیرهی کوچکی نزدیک اسلو، وارد شد. او در حالی که با گوشی به موسیقی محبوبش گوش میداد، 69 جوان نروژیِ حاضر در اردوگاه «اتحادیهی جوانان کارگر»، گروهی وابسته به حزب کارگر نروژ، را قتلعام کرد. دو ساعت قبل، او با انفجار بمبی در یک وانت در محلهی ادارههای دولتی اسلو هشت نفر را به قتل رسانده بود.
این تروریست، آندرس برینگ بریویک (Anders Behring Breivik)، متقاعد شده بود که اقدامی حماسی انجام داده است و قربانیان را مستحق چنین سرنوشتی میدانست. او در یک بیانیهی نامنسجم 500 صفحهای، که بخشی از مطالبش رونویسی از دیگر نوشتهها بود، گفته بود که «مارکسیستهای فرهنگی» ــ یعنی لیبرالها و چپگرایان ــ با همدستی با رهبران کشورهای مسلمان میخواهند «پروژهی اورابیا» (Eurabia) یا همان اسلامیسازیِ اروپا را اجرا کنند. به عقیدهی بریویک، مبارزه با آنها نه تروریسم بلکه رسالتی مقدس برای دفاع از اروپای مسیحیِ سفیدپوست بود.[36]
بین سالهای 2000 و 2016، واکسیناسیون اجباری تعداد موارد مرگبار ابتلا به بیماری را 84 درصد کاهش داد و در نتیجه جان بیش از 20 میلیون نفر نجات پیدا کرد. اما در همین بازهی زمانی، چند میلیون نفر به علت خودداری از تزریق واکسن جان باختند.
سازمان تروریستیِ داعش نسخهی معکوس این ایدئولوژی را ارائه کرده است. آنها ادعا میکنند که نیروهای غرب (یهودیان و مسیحیان) با همدستی با روحانیون و سازمانهای سیاسیِ میانهرو میخواهند دنیای اسلام را مسیحی و غربی کنند.[37]بنا به این استدلال، تنها عامل دفاعیِ واقعی در برابر این مأموریت، خلافت اسلامی است که باید به شیوههای افراطی از آن حمایت کرد: از طریق کشتار شعائری، بیرحمانه و چشمگیرِ دهها هزار نفر. توجیهات ایدئولوژیکِ ترورهای داعش اغلب به توطئهی جهانی و فراگیر آمریکا و اسرائیل اشاره میکنند.[38]
تیموتی مکوِی (Timothy McVeigh)، عامل بمبگذاری سال 1995 در اوکلاهما، این اقدام تروریستی را ــ که به مرگ 168 نفر انجامید ــ نوعی اعتراض به ظلم و ستم دولت آمریکا به شهروندان این کشور میدانست.
راهبرد، نه آسیبشناسیِ روانی
اقدامات تروریستی مبتنی بر نظریههایی هستند که خشونت در مبارزه با قدرت و اقتدار اهریمنی را موجه میشمارند. نظریههای توطئه در توجیه ایدئولوژیک این اقدامات نقش مهمی دارند.
این امر در مورد دیگر شکلهای خشونت سیاسی هم صادق است. به احتمال زیاد هر جنبش افراطیای مبتنی بر نظریهای است که دشمنی با گروه غیرخودی را توجیه میکند. این نظریه افراطیشدن را ترویج میکند. چنین روایتی میتواند بر تندرویِ فکری و عملیِ گروه بیفزاید و کاتالیزور اقدامات گستردهی تروریستی باشد.[39]
رهبران سازمانهای افراطی نظریههای توطئه را همچون ابزار ایدئولوژی و پویاییِ گروهی به کار میبرند تا پایگاه خود را ایجاد و فعال، و پیروانشان را کنترل کنند. آری کروگلانسکی،[40] روانشناس تیزبین، ادعا میکند که تروریسم وسیلهای برای دستیابی به یک هدف سیاسیِ دلخواه است و نه سندرومی با ویژگیها و خصوصیتهای روانشناختیِ مشخص. تروریسم معلول راهبرد است نه آسیبشناسی روانی. این اصل در مورد نظریههای توطئه هم صادق است.
چهار عنصر اصلیِ نظریههای توطئهی افراطی عبارتاند از ثنویتانگاری، سپربلا گردانی، اهریمنسازی و ستیزهجویی شدید آخرالزمانی. این روایت مبتنی بر این اصل ساده است: «اگر آنها را از بین نبرم، آنها مرا از بین خواهند برد.» گروههای افراطی از این چهار عنصر یا «ابزار» برای به وجود آوردن و بسیج کردن پایگاه خود استفاده میکنند.[41]ایدئولوژیهای آنها بیرحمی و سنگدلی علیه گروههای غیرخودی را نوعی دفاع شخصی جلوه میدهد و به این ترتیب آن را از نظر اخلاقی توجیه میکند. نظریههای توطئه برای افراطگرایان نوعی «اصل موضوع»اند ــ واقعیتی بدیهی که محتاج بررسیِ عقلانی نیست. تمام ایدهها یا اهداف سیاسی مبتنی بر این اصل است.
افراطگرایی، توطئه و کنترل
علاوه بر سازمانهای افراطی، ایدئولوژیهای تندرو هم نظریههای توطئه را به عنوان «ابزار» به کار میبرند. این ایدئولوژیها بدون این داستانها نمیتوانند وجود داشته باشند، درست همان طور که حیات گروههای جزماندیشِ غیررسمی هم متکی بر خیالپردازی دربارهی دشمنان دسیسهگر است. نظریههای توطئه عمدتاً به محرومیت از قدرت ربط دارند. در جوامع دموکراتیک، گروههایی بیش از بقیه به نظریههای توطئه متوسل میشوند که احساس میکنند همیشه ستمدیدهاند و به حاشیه رانده شدهاند.
در سراسر اروپا گروههای دستراستی و چپگرای افراطی بر نظریههای توطئه تأکید میکنند. چنین روایتهایی اغلب در میان گروههای سیاسیِ به حاشیه رانده شدهای رواج مییابد که چندان نفوذی ندارند و به اهداف خود دست نیافتهاند. این گروهها ناکامیِ خود را ناشی از توطئههای خصمانه و فعالیتهای مخفیانه و غیرقانونیِ مؤسسات اجتماعی-سیاسیای نظیر رسانهها، احزاب سیاسی، پارلمانها، دادگاهها و پلیس میدانند. آنها میگویند به همین علت است که هر چند اکثر مردم با آنها همنظرند اما چندان تأثیری بر جامعه ندارند.
ایدئولوژیهای افراطی و نظریههای توطئه با یکدیگر سازگارند: دیدگاههای حامیان چپ افراطی و راست افراطی مبتنی بر این نظریههاست.[42]برای مثال، در انتخابات سراسری سال 2010 در بریتانیا، نیک گریفین، رهبر حزب ملی بریتانیا، «توطئهی گرمایش جهانی» را به مضمون اصلیِ کارزار انتخاباتی خود تبدیل کرد. بنا به ادعای او، گروهی از دانشمندانی که از حمایت مالی اتحادیهی اروپا بهره میبرند، تحقیقات جعلی را به عنوان سند و مدرک نظریههای خود دربارهی گرمایش جهانی ارائه دادهاند تا صنایع بریتانیایی را از بین ببرند. وقتی نیک گریفین عضو پارلمان اروپا بود همیشه از «حقهی گرمایش جهانی» حرف میزد.[43]
به همین ترتیب، حزب ناسیونالیست افراطیِ «رومانی بزرگتر» به این تصور دامن زده است که سرنگونیِ نیکولا چائوشسکو نتیجهی توطئهی مشترک آمریکا، روسیه و مجارستان بود.[44]در اروپای شمالی نیز احزاب به شدت مسلمانستیز، از جمله «حزب آزادی» هلند و «سوسیال دموکراتها»ی سوئد، ادعا میکنند که بعضی از کشورهای عربی سیاست استعماریای را دنبال میکنند که هدف از آن تأثیر گذاشتن بر فرایندهای سیاسی در اروپاست. بنا به این ادعا، منظور از این کار ایجاد محوری عربی-اروپاییای است که از سیاستهای دولتیِ موافق اعراب و مخالف اسرائیل حمایت خواهد کرد تا پس از چند دهه اروپا به اوروبیا ــ منطقهای تحت سلطهی اعراب ــ تبدیل شود.
هر چه یک گروه سیاسی تندروتر و خشنتر باشد، محکمتر به دامن نظریههای توطئه چنگ میزند. ]توهم دربارهی[ همبستگیِ شدید دسیسهچینان به همبستگی میان مخالفان آنان میانجامد. این مخالفان میتوانند به طور مؤثری گروه خود را متحد و فعال کنند. بنابراین، داستان توطئه به توجیه حاشیهنشینیِ این گروه یاری میرساند، دشمن را مشخص میکند و میتواند به اقدامات سیاسیِ جزماندیشانه و خشونتآمیز مشروعیت بخشد. در تحلیل نهایی میتوان گفت که منطق افراطگرایی به شکل جداییناپذیری به منطق توطئه گره میخورد.
برگردان: عرفان ثابتی
پیتر کرکو مدیر اندیشکدهای به نام «مؤسسهی سرمایهی سیاسی» در بوداپست، عضو «مؤسسهی علوم انسانی»، و استادیار دانشگاه ائوتووس لوراند (ELTE)، قدیمیترین و بزرگترین مؤسسهی آموزش عالی در مجارستان، است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Peter Kreko, ‘Why conspiracy theories soar in times of crises’, Eurozine, 23 June 2020.
[1] S. Moscovici,‘The Conspiracy Mentality’ in C.F. Graumann and S. Moscovici (eds.), Changing Conceptions of Conspiracy, Springer-Verlag, 1987, 151–169.
[2] C. L. Park,‘Making sense of the meaning literature: An integrative review of meaning making and its effects on adjustment to stressful life events,’ Psychological Bulletin 136/ 2010, 257–301.
[3] V. Volkan,‘The Need to Have Enemies and Allies: A Developmental Approach’, Political Psychology 6/1985, 219–247.
[4] Festinger, L. (1957). A theory of cognitive dissonance (Vol. 2). Stanford University Press.
[5] J.-W., Van Prooijen and E. Van Dijk, ‘When consequence size predicts belief in conspiracy theories: The moderating role of perspective taking’, Journal of Experimental Social Psychology 55/2014, 63–73;
A., LeBoeuf and M. I. Norton, ‘Consequence-cause matching: Looking to the consequences of events to infer their causes’, Journal of Consumer Research 39/2012,128–141.
[6] C. McCauley and S. Jacques, ‘The popularity of conspiracy theories of presidential assassination: A Bayesian analysis’, Journal of Personality and Social Psychology 37/1979, 637–644.
[7] M. Sherif and C.W. Sherif, ‘Csoporton belüli és csoportközi viszonyok: kísérleti kutatás’ (‘Ingroup and Intergroup Relations: an experimental study’), in György Csepeli (ed.) Előítéletek és csoportközi viszonyok (Prejudices and Intergroup Relations), Közgazdasági és Jogi Könyvkiadó, 1980, 347–392.
[8] M. Fenster, Conspiracy Theories: Secrecy and Power in American Culture, University of Minnesota Press, 1999
[9] S. Lewandowsky and K. Oberauer, ‘Motivated rejection of science’, Current Directions in Psychological Science 25(4)/2016, 217–222; S. Lewandowsky, G. E. Gignac and K. Oberauer, ‘The role of conspiracist ideation and world views in predicting rejection of science’, PloS ONE 8(10)/2013, e75637.
[10] T. Goertzel, ‘Conspiracy theories in science: Conspiracy theories that target specific research can have serious consequences for public health and environmental policies’, EMBO Reports 11 (7)/2010, 493–499.
[11] European Commission: Public Opinion in the Times of the Coronavirus
[12] Ball, P. (2020). ‘Anti-vaccine movement could undermine efforts to end coronavirus pandemic, researchers warn.’ Nature
[13] European Parliament: Public Opinion in the time of the COVID-19 pandemic.
[14] M. A. Fletcher, ‘Conspiracy Theories Can Often Ring True: History Feeds Blacks’ Mistrust’ The Washington Post, 4 October 1996;
E. A. Klonoff and H. Landrine, ‘Do Blacks Believe That HIV/AIDS Is a Government Conspiracy against Them?’, Preventive Medicine 28/1999, 451–457;
M. W. Ross, E. J. Essien and I. Torres, ‘Conspiracy beliefs about the origin of HIV/AIDS in four racial/ethnic groups’, Journal of Acquired Immune Deficiency Syndromes 41/2006, 342–344;
Thorburn and L. M. Bogart,‘Conspiracy Beliefs About Birth Control: Barriers to Pregnancy Prevention Among African Americans of Reproductive Age’, Health Education & Behaviour. 32(4)/2005, 474–487;
T. Bird and L. M. Bogart, ‘Birth Control Conspiracy Beliefs, Perceived Discrimination, and Contraception among African Americans: An Exploratory Study’, Journal of Health Psychology 8:2/2003, 263-276;
M. Bogart and S. T. Bird,‘Exploring the relationship of conspiracy beliefs about HIV/AIDS to sexual behaviours and attitudes among African-American adults’, Journal of the National Medical Association, 95(11)/2003, 1057.
[15] M. A. Fletcher,‘Conspiracy Theories Can Often Ring True: History Feeds Blacks’ Mistrust’, The Washington Post, 4 October 1996,
[16] S. C. Quinn, A. Jamison, V. S. Freimuth, J. An, G. R. Hancock and D. Musa,‘Exploring racial influences on flu vaccine attitudes and behavior: Results of a national survey of White and African American adults’, Vaccine 35(8)/2017, 1167–1174.
[17] V.S. Freimuth, S.C. Quinn, S.B. Thomas, G. Cole, E. Zook, and T. Duncan,‘African Americans’ views on research and the Tuskegee Syphilis Study’, Social Science and Medicine 52/2001, 797–808.
[18] G. A. Poland and R.M. Jacobson,‘The clinician’s guide to the anti-vaccinationists’ galaxy’, Human Immunology 73/2012, 859–866.
[19] K. M. Douglas, R. M. Sutton, D. Jolley and M. J.Wood, ‘The social, political, environmental, and health-related consequences of conspiracy theories’, in M. Cilewicz, A. Cichocka and W.Soral (eds.) The psychology of conspiracy, Routledge, 2015, 183–211.
[20] Taylor, B., Miller, E., Farrington, C., Petropoulos, M. C., Favot-Mayaud, I., Li, J., & Waight, P. A. (1999). Autism and measles, mumps, and rubella vaccine: no epidemiological evidence for a causal association. The Lancet, 353(9169), 2026-2029.
[23] ‘Vaccine-preventable disease outbreaks.’ Vaccines Work
[24] E. Karafillakis and H. Larson,‘The benefit of the doubt or doubts over benefits? A systematic literature review of perceived risks of vaccines in European populations’, Vaccine 35(37)/2017, 4840–4850.
[25] ‘Kanyarójárvány van Magyarországon’, (‘A Measles Epidemic in Hungary, endangering those born before 1969’), MNO.hu, 4 March 2017.
[26] K. M. Douglas, R. M. Sutton, D. Jolley, and M. J. Wood, ‘The social, political, environmental, and health-related consequences of conspiracy theories’, in M. Cilewicz, A. Cichocka and W, Soral (eds.) The psychology of conspiracy, Routledge, 2015, 183–211.
[27] J. Oliver and T. Wood, ‘Medical Conspiracy Theories and Health Behaviors in the United States’, JAMA Internal Medicine,174(5)/2014, 817.
[28] Y. Lahrach and A. Furnham, ‘Are modern health worries associated with medical conspiracy theories?’, Journal Of Psychosomatic Research 99/2017, 89–94.
[29] T. Tomeny, C. Vargo and S. El-Toukhy, ‘Geographic and demographic correlates of autism-related anti-vaccine beliefs on Twitter, 2009–2015’, Social Science & Medicine 191/2017, 168–175.
[30] N. Galliford and A. Furnham, ‘Individual difference factors and beliefs in medical and political conspiracy theories’, Scandinavian Journal Of Psychology 58(5)/2017, 422–428.
[31] ‘Belief in Conspiracy Theories Associated with Vaccine Skepticism’, American Psychological Association, 1 February 2018, http://www.apa.org/news/press/releases/2018/02/vaccine-skepticism.aspx
[32] L. A. Nguyen Luu, K. Borsfay and J. Kende, H1N1 influenzával és a vírus elleni oltással kapcsolatos attitűdök (Attitudes to Vaccines against the H1N1 Influenza and Virus), MPT Kongresszus, Pécs, 2010.
[34] D. Jolley and K. Douglas, ‘Prevention is better than cure: Addressing anti-vaccine conspiracy theories’, Journal of Applied Social Psychology 47(8)/2017, 459–469.
[35] D. Jolley and K. M. Douglas, ‘The effects of anti-vaccine conspiracy theories on vaccination intentions’, PloS ONE, 9/2014, e89177.
[37] Black Flags from the Islamic State, https://www.investigativeproject.org/documents/misc/864.pdf;
Weiss and H. Hassan, ISIS: Inside the Army of Terror (updated edition), Simon and Schuster, 2016.
[38] M. Gray, Conspiracy Theories in the Arab World: Sources and Politics, Routledge, 2010; D. Pipes The Hidden Hand: Middle East Fears of Conspiracy, St. Martin’s Press, 1998.
[39] J. Bartlett and C. Miller, The Power of Unreason: Conspiracy Theories, Extremism and Counter-Terrorism, Demos, 2010.
[40] A.W. Kruglanski and S. Fishman, ‘The psychology of terrorism: Syndrome versus tool perspectives’, Journal of Terrorism and Political Violence 18/2009, 193–215.
[41] C. Berlet, Toxic to Democracy, Political Research Associates, 2009, http://www.publiceye.org/conspire/toxic2democracy
[42] J. W. Van Prooijen and A. P. Krouwel, ‘Mutual suspicion at the political extremes’, The Psychology of Conspiracy, 2015, 79.
[43] Wingfield (2010). Global Warming – the biggest fraud in human history, Website of Nick Griffin, 20 January 2010.
[44] M. Smrčková, ‘Comparison of Radical Right-Wing Parties in Bulgaria and Romania: The National Movement of Ataka and the Great Romania Party’, Středoevropské politické studie 11(1)/ 2009, 48–65.