مهدی میثاقیه، از پیشاهنگان سینمای حرفهای در ایران
Illustration by Elham Paiandeh
یادی از مهدی میثاقیه، تهیهکنندهی نامدار سینمای ایران و صاحب استودیوی میثاقیه که بسیاری از موفقترین فیلمهای سینمای پیش از انقلاب ایران به همت او ساخته شد اما پس از انقلاب، دار و ندارش را گرفتند و در سال ۱۳۷۰ در عزلت درگذشت.
مهدی میثاقیه یکی از برجستهترین و اثرگذارترین تهیهکنندگان سینمای ایران بود که پس از انقلاب بهعلت اعتقاد به آیین بهائی، چیزی جز زندان و انزوا نصیبش نشد. هرچند سی سال از درگذشت او میگذرد اما هنوز در برخی از مطبوعات ایران میراث هنری درخشانش را تخریب میکنند. برای مثال، روزنامهی «کیهان» در ده سال گذشته، بیش از پنجاه یادداشت و مقاله و گزارش سرشار از تهمت و افترا علیه او منتشر کرده است.
میثاقیه هیچگاه باورهای مذهبی خود را در کار هنریاش دخیل نمیکرد. فعالیت حرفهای او در سینمای ایران عاری از تعصبات عقیدتی بود. میثاقیه حتی بر جریان خاصی از هنر سینما تعصب نداشت و فیلمهای بسیار متنوعی تولید کرد. در کارنامهی او از آثار عامهپسند (همکاری با نصرت کریمی، شاپور قریب، ساموئل خاچیکیان، فرزان دلجو و ...) تا فیلمهای موج نوی سینمای ایران (همکاری با داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی و ...) دیده میشود. هدف اصلی او ارتقای سینمای ایران به سطح استانداردهای جهانی بود.[1] میثاقیه پیش از انقلاب نیز گاهی از جانب منتقدان روشنفکر سینما بهعلت باورهای مذهبیاش تخطئه شده بود. او در پاسخ با لحنی آرام «اقلیت»بودن را مایهی سربلندی میدانست و تأکید میکرد که دنیای امروز «جهانِ برادری و برابری» است و جای تفرقهافکنی نیست.[2]
مثیاقیه در ۲۶ سالگی استودیوی «کارون فیلم» را به راه انداخت و پس از تولید اولین فیلم نهچندان موفق خود «مهتاب خونین» در سال ۱۳۳۵ در حالی که هنوز سی سال نداشت بهطور مستقل دست به تولید «شبنشینی در جهنم» زد. تولید این فیلم زمانبر بود و سرانجام در آذرماه سال ۱۳۳۶ اکران شد. در آن زمان، بهعلت رونق نمایش فیلمهای خارجی، سینماهای «درجهی اول»، فیلم ایرانی نمایش نمیدادند، اما این فیلم با اکران گسترده در سینماها موفقیت چشمگیری کسب کرد.[3] «شبنشینی در جهنم» اولین فیلم پرهزینهی سینمای ایران و نخستین فیلم ایرانی بود که در جشنوارهای خارجی (برلین) به نمایش درآمد.
«شبنشینی در جهنم» اثر مهمی در سینمای ایران است. از نظر فنی، طراحی صحنه، فیلمبرداری، تدوین و حتی نوع استفاده از موسیقی و صدا هم بهنسبت زمانهی خود بسیار پیشرفتهتر بود. این فیلم را حتی «بزرگترین و مجللترین فیلم فارسی»[4] و «قدمی مؤثر در راه پیشرفت صنعت فیلمبرداری ایران»[5] خواندهاند. فیلم با بودجهای بیش از چهارصدهزار تومان ساخته شد؛ آنهم در زمانی که «هیچ تهیهکنندهای حاضر نبود بیش از یکصد تا یکصدوپنجاههزار تومان سرمایهگذاری کند».[6] البته این فیلم سرمایهگذاری بیهودهای نبود و با درآمد هفتصدوپنجاههزار تومانی، پرفروشترین فیلم سال شد.[7] اما فارغ از بحثهایی که در زمان نمایش خودِ فیلم مطرح شد، وقتی امروز پس از ۶۵ سال به آن نگاه میکنیم، درمییابیم که فیلمبرداری، گریم و ساخت دکورهای عظیم که برای اولین بار در سینمای ایران اتفاق میافتاد و کارکرد صدا و موسیقی (حاشیهی صوتی)[8] در آن کاملاً متمایز از دیگر فیلمهای آن دوران است. در این فیلم مشخصاً به جلوههای ویژهی صوتی توجه شده است. فرخ غفاری، از شخصیتهای برجستهی تاریخ سینمای ایران، یکی از معدود کسانی بود که تا حدودی به تحسین فیلم پرداخت و از قضا به حاشیهی صوتی آن اشاره کرد: «"شبنشینی در جهنم" اولین فیلم ایرانی است که نوار صدای آن عیب فاحشی ندارد و روشن میکند که در ایران استودیویی هست که با رنج متخصصین خود، کاری هم میتواند انجام دهد».[9] غفاری وارد جزئیات نمیشود اما دستاورد این فیلم فراتر از «بدون عیب»بودنِ صدای فیلم است. در زمینهی صدا، سازندگان فیلم به ابتکارهایی دست زدند که پیش از آن در سینمای ایران تجربه نشده بود.
یک نمونهی ساده صحنهی دزدی است؛ جایی که شخصیت ابرام (ارحام صدر) به سراغ دزد میرود. این صحنه، موسیقی متعارفی ندارد و در واقع از صداهای متناسب با لحظات کمیک استفاده شده است. مثلاً برای لحظهای که ابرام بینی دزد را تمیز میکند، صدای نتِ کشیدهی پرحجم کنترباس را میشنویم که بدل به موسیقی (ملودی) نمیشود، فقط کارکرد افکتیو دارد و با اتفاقی که در صحنه رخ میدهد همراهی میکند. این فیلم یکی از اولین نمونههای تلاش در سینمای ایران بهمنظور استفاده از صدا بهمثابهی ابزاری برای فضاسازی صحنه است.
میثاقیه پس از موفقیت «شبنشینی در جهنم»، در سال ۱۳۳۸، «استودیو میثاقیه» را تأسیس کرد که محل تولید بخش عمدهای از محصولات سینمای ایران بود؛ همان استودیوی بینظیر و مجهزی که پس از انقلاب، ساختمان زیبایش همراه با تمام تجیهزات و استودیوهایش مصادره و به ساختمان بنیاد فارابی تبدیل شد که نهادی دولتی در حوزهی تولید فیلمهای سینمایی است. میثاقیه برای ساخت این استودیو به اروپا سفر کرده و تحقیقات زیادی انجام داده بود. در استودیوی میثاقیه بیش از چهل فیلم ساخته شد؛ از فیلم بسیار محبوبِ «سلطان قلبها» گرفته تا «گوزنها» که در اکثر نظرسنجیهای سینمایی از جمله در دو نظرسنجی دهسالهی مجلهی فیلم در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۸، بهعنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران انتخاب شد.[10]
هدف میثاقیه تأسیس یک استودیوی پیشرفته با همهی ملزومات حرفهای بود. او حتی همچون استودیوهای هالیوودی به کشف استعداد پرداخت؛ فروزان یکی از جوانان بااستعدادی بود که بهواسطهی یکی از اعلانهای این استودیو برای تست بازیگری رفت و در مدتی کوتاه به یکی از مهمترین ستارههای سینمای ایران تبدیل شد.[11] میثاقیه گروه فنی بزرگی داشت که در استخدام او بودند و علاوه بر حقوق ماهانه، پس از پایان تولید هر فیلم، پاداش چشمگیری دریافت میکردند.[12]
یکی دیگر از کارهای مهم میثاقیه احداث دو سینمای «فرهنگ» در قلهک و «کاپری» (بهمن فعلی) در میدان ۲۴ اسفند (انقلاب فعلی) بود. کاپری سینمای بزرگ و بسیار مجهزی بود که در سال ۱۳۴۴ با ظرفیت شگفتانگیز ۱۵۶۰ صندلی احداث و با درجهی «لوکس» افتتاح شد که البته پس از انقلاب، مصادره و به تصرف حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی درآمد.[13] در تولید و تهیهی تجهیزات بهقدری دقت شده بود که وقتی حدود بیست سال پس از انقلاب در بخش ویژهی جشنوارهی فجر میخواستند فیلمهایی مثل «جنگ ستارگان» را نمایش بدهند که نسخهی هفتاد میلیمتریاش از پیش از انقلاب باقی مانده بود، از معدود سینماهایی که امکان پخش این نسخه را داشت، سینما بهمن بود. جالب اینکه میثاقیه از سال ۱۳۵۱ تصمیم گرفت که فقط فیلمهای «تجربی و هنری» را در این سینما اکران کند و طی اطلاعیهای اعلام کرد: «... بهخاطر بزرگداشت آثار غیرمعمولی که در سینمای ایران به وجود میآید و نیز علاقمندساختن تماشاگران به این نوع فیلمها، سینما کاپری بهزودی منحصراً اقدام به نمایش آثار ایرانی که با داستانها و شیوهی بیان متفاوتی ساخته شدهاند، مینماید.»[14] از آن پس، به مدت سه سال این سینما تنها فیلمهای ایرانیای را که کارگردانانی همچون تقوایی، کیمیایی، مهرجویی، هژیر داریوش، آربی آوانسیان و حسین رجاییان ساخته بودند، نمایش داد. این سینما بیش از ۱۵۰۰ صندلی داشت ــ آن هم در مرکز شهر ــ و بهسادگی میتوانست با نمایش فیلمفارسیهای پرمخاطب درآمد زیادی کسب کند. اما میثاقیه میخواست فیلمهایی را نمایش دهد که نگاهی تجربهگرا و سبکی متفاوت داشتند.
میثاقیه پس از چندی، در حوزهی تولید هم بیشتر بر فیلمهای موج نو تمرکز کرد و حتی در مصاحبهای از مسعود کیمیایی انتقاد کرد که برخلاف مهرجویی، به فکر جیب تهیهکننده (میثاقیه) است، وگرنه میتوانست با حذف بعضی از صحنههایی که برای جلبنظر مخاطب عام در «بلوچ» گنجانده بود، فیلم بهتری خلق کند![15] او در این مصاحبه از مهرجویی تجلیل میکند که در هنگام فیلمسازی فقط کاری را که دوست دارد انجام میدهد. این حرف میثاقیه نشان از تحولی مهم در کار او داشت؛ در دههی اول فعالیت میثاقیه در سینما، اکثر کارگردانها از دخالتهای او ناراضی بودند تا جایی که فردین در سرمایهگذاری در «سلطان قلبها» شریک شد تا دخالتهای میثاقیه کمتر شود،[16] اما میثاقیه بهمرور زمان بر همکاری با کارگردانان ماهرتر متمرکز شد و انگار خودش هم پذیرفت که نظام استودیوهای هالیوودی که مبتنی بر نظارت و دخالت مستقیم تهیهکننده است، در ایران کارآمد نیست و در نتیجه دست کارگردانانی همچون ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، خسرو هریتاش و نصرت کریمی را باز گذاشت تا مطابق با سلیقهی خود فیلم بسازند. تغییر نگرش او به تولید تعداد چشمگیری از فیلمهای شاخص تاریخ سینمای ایران ــ از جمله «صادق کرده»، «پستچی»، «محلل»، «خاک» و «گوزنها» انجامید. زمانی که میثاقیه شروع به همکاری با این هنرمندان کرد، آنان نام و جایگاه امروز را نداشتند و غیر از وزارت فرهنگ که میکوشید در مقایسه با جریان رایج فیلمفارسی، آثار ارزشمندتری را تولید کند، تعداد تهیهکنندگانی که همچون میثاقیه حاضر به سرمایهگذاری در آثار چنین فیلمسازانی بودند، اندک بود.
میثاقیه یکی از اولین کسانی بود که به اهمیت تشکیل صنف و اتحادیه در سینمای ایران توجه کرد و وقتی اتحادیهی تهیهکنندگان را راه انداختند، سالها مدیرعامل این صنف بود. در سال ۱۳۵۶ در دوران رکود سینما، استودیو میثاقیه در معرض ورشکستگی قرار گرفت و او تصمیم گرفت که تجیهزاتش را بفروشد و اعلام کرد که کل مبلغ را به خیریه اهدا میکند.[17] این امر ناشی از فقدان کمکهای دولتی برای تولید فیلمهای هنری بود؛ فیلمهایی که پیش از ورود میثاقیه به این عرصه عمدتاً با بودجهی وزارت هنر ساخته میشد. فعالیت صنفی میثاقیه از مهمترین فرازهای زندگی اوست. برای مثال، میتوان به تلاش او برای کاهش مالیات سینماها اشاره کرد. شهرداری تا قبل از سال ۱۳۴۱، ۴۰درصد از فروش فیلمها را از سینماها مالیات میگرفت که مبلغ هنگفتی بود. اما با تلاشهای میثاقیه و اتحادیهی تهیهکنندگان، این مالیات به ۲۰درصد کاهش یافت. البته شهردار تهران این تخفیف را برای درآمد حاصل از اکران فیلمهای خارجی هم در نظر گرفت و بعدها مشخص شد که این کار غیرقانونی بوده است. سرانجام با پیگیری و شکایت قانونی میثاقیه علیه شهرداری تهران، شهردار برکنار شد و این شکایت به نفع او خاتمه یافت.[18] در سال ۱۳۵۲ وقتی «جشنوارهی بینالمللی فیلم تهران» از تولیدات بخش خصوصی برای حضور در جشنواره استقبال نکرد، اتحادیهی تهیهکنندگان در برابر دولت ایستاد و حتی تا تحریم این جشنواره هم پیش رفت.[19] میثاقیه ورود دولت به عرصهی تهیهی فیلم را مضر میدانست و در آذر ۱۳۵۲ در مصاحبهی مفصلی توضیح داد که چگونه این کار به کاهش دستمزد متخصصان میانجامد و چگونه پرداخت دستمزدهای زیاد از سوی دولت به ستارههای سینما، وضعیت اقتصادی تهیهکنندگان بخش خصوصی را به خطر میاندازد.[20] آنچه میثاقیه نسبت به آن هشدار میداد بهطور کامل در سینمای بعد از انقلاب اتفاق افتاد. سینما کاملاً دولتی شد و بهتدریج هرکس به نهادهای قدرت نزدیکتر بود، از بودجههای بیشتری برخوردار شد. این امر سبب شد که بخش خصوصی عملاً از رقابت با بخش دولتی بازبماند و پای پولهای مشکوک به سینما باز شود.
میثاقیه در سال ۱۳۵۳ همراه با بهروز وثوقی و نورالدین آشتیانی نامهی مهمی خطاب به محمدرضا شاه نوشت. این سه، به نمایندگی از اصناف سینمایی ایران نسبت به آسیبدیدن سینمای ایران و بیکارشدن درصد چشمگیری از ۷۵ هزار هنرمند و صنعتگر فعال در این حوزه هشدار دادند.[21]
به نظر فریدون جیرانی، فیلمساز و روزنامهنگار، میثاقیه تهیهکنندهی جسوری بود و بر سر نمایش فیلمهایی مثل «گوزنها» که مضامین اعتراضی-سیاسی داشتند، با نهادهای دولتی درمیافتاد و سعی میکرد که چنین فیلمهایی را نمایش دهد. اما جیرانی از زندگی میثاقیه در سالهای پس از انقلاب چیز زیادی نمیگوید: «نمیدانم چه تاریخی از ایران رفت و چه تاریخی برگشت و چه زمانی زندانی شد. چه زمانی آزاد شد و در چه تاریخی درگذشت. تاریخ دقیق مرگش در جایی ثبت نشده است. هیچکس نمیداند پس از آزادی از زندان چند سال زنده بود تا "مُرد". فقط عدهای آخرین روزهای زندگی او را یادشان هست که با موی بلند، ریش بلند و لباس ساده به دفاتر مختلف میرفت، مینشست، حرف میزد تا روز بگذرد و شب برود خانهی خواهرش بخوابد. میثاقیه که میگویند در آن روزها حافظهی درستی نداشت و پریشاناحوال بود.»[22]
میثاقیه مالک بزرگترین و مجهزترین استودیوی سینمایی ایران، صاحب یکی از مدرنترین بیمارستانهای کشور (که بعد از مصادره از «میثاقیه» به «مصطفی خمینی» تغییر نام یافت)،[23] و مالک سینما کاپری (بهمن فعلی) ــ یکی از بزرگترین و بهترین سینماهای ایران ــ بود اما پس از انقلاب در فاصلهی چند ماه همهی داراییاش را مصادره کردند و او را بهجرم بهائیبودن به زندان انداختند. شاید همین، علت «پریشانحالی»اش در روزهای پایانی زندگی بود.
[1] مردی که سینمای ایران را از ابتذال نجات بخشید، ستارهی سینما، شمارهی ۱۳۷، سوم آذر ۱۳۳۶، ص۶
[2] حسن حسینی و دیگران، (۱۳۹۹) راهنمای فیلم سینمای ایران. تهران: نشر روزنهکار، ص۵۹
[3] جمال امید، (۱۳۷۴) تاریخ سینمای ایران: ۱۲۷۹-۱۳۵۷. تهران: انتشارات روزنه، ص۲۹۷
[4] شبنشینی در جهنم، ستارهی سینما، شمارهی ۱۳۸، ۱۰ آذر ۱۳۳۶، ص۱۲
[5] مردی که سینمای ایران را از ابتذال نجات بخشید، ستارهی سینما، شمارهی ۱۳۷، سوم آذر ۱۳۳۶، ص۷
[6] آشنایی با استودیوهای فیلمسازی ایران، ستارهی سینما، شمارهی ۷۹۰، یازده مرداد ۱۳۵۱، ص۱۸
[7] راهنمای فیلم سینمای ایران. ص۵۸
[8] به مجموعهی صداها و موسیقیهای شکلدهندهی روی تصاویر، حاشیهی صوتی میگویند که عنوان کلیتری برای موسیقی و افکتهای صوتی محسوب میشود.
[9] سعید نوری، (۱۳۹۱) روزگار فرخ: گفتگو با فرخ غفاری. تهران: نشر روزبهان، ص۱۴
[10] مجلهی فیلم، شمارهی ۵۵۸
[11] آشنایی با استودیوهای فیلمسازی ایران، ستارهی سینما، شمارهی ۷۹۰، یازده مرداد ۱۳۵۱، ص۱۸
[12] غلام حیدری، (۱۳۷۶) خاطرات و خطرات فیلمبرداران سینمای ایران، تهران: انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی، ص۸۱
[13] سینما کاپری؛ ویترین موج نو. مجلهی فیلم، شمارهی ۵۰۲، دی ماه ۱۳۹۴، ص۹۲ تا ۹۶
[14] همان.
[15] مهدی میثاقیه ناگهان اعلام کرد که فیلم تجارتی نمیسازد، جوانان امروز، شمارهی ۳۱۴، آبان ماه ۱۳۵۱، ص۸
[16] راهنمای فیلم سینمای ایران، ص۳۰۵
[17] صدمیلیون ریال وسایل استودیو میثاقیه را به یک سازمان خیریه میدهم، روزنامهی اطلاعات، ۱۱ آبان ۱۳۵۶، شمارهی ۱۵۴۵۳، ص۲۴
[18] ماجرای کنارهگیری مهدی میثاقیه از سینمای ایران چیست؟، ستارهی سینما، شمارهی ۲۳۹(دورهی جدید)، دهم تیرماه ۱۳۵۷، ص۷ و ۳۱
[19] آیا اتحادیهی تهیهکنندگان، فستیوال تهران را تحریم کردند؟، ستارهی سینما، شمارهی ۸۳۶، آذر ۱۳۵۲، ص۹ و ۱۱
[20] انقلاب در سینمای ایران، ستارهی سینما،شمارهی ۸۳۳، آبان ۱۳۵۲، ص۱۲،۱۳ و ۵۰
[21] معاونت خدمات مدیریت و اطلاعرسانی دفتر رئیس جمهور، (۱۳۷۹) اسنادی از موسیقی، تئاتر و سینما در ایران (۱۳۰۰تا ۱۳۵۷)، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
[22] پادکستی برای گوزنها، صفحهی شخصی فریدون جیرانی در ایسنتاگرام
[23] بیمارستان میثاقیه؛ میراث بنیانگذار بهائی و نام مصطفی خمینی، سایت ایران وایر، ۱۸ آوریل ۲۰۲۱