شوخطبعی در مقاومت مدنی چه نقشی دارد؟
slate
یک راه برای اینکه به دشمن نشان دهیم که نمیتواند همیشه همهی مردم را کنترل کند این است که با او شوخی کنیم. جانجیرا سومباتپونسیری، متخصص علوم سیاسی، در کتاب شوخطبعی و مبارزهی خشونتپرهیز در صربستان میگوید که شوخطبعی میتواند کارکردهای کاملاً مشخصی در مبارزهی خشونتپرهیز داشته باشد.[1]
اول اینکه، شوخطبعی ــ بهویژه طنز و هجو ــ میتواند مستقیماً در برابر تبلیغاتِ حکومتها عرضِ اندام کند و با افشای حقیقت اجازه ندهد که پروپاگاندای حکومت به هدف اصلیِ خود دست یابد. حرف اساسیِ واتسلاو هاول ــ اندیشمند، فعال، و در نهایت، رئیسجمهور جمهوریِ چک ــ دربارهی قدرتآفرینی از پایین و به دستِ مردم این است که باید «در حقیقت زندگی کرد» ــ یعنی، روایت منفعتطلبانه و جعلیِ حکومت از رویدادها را نپذیرفت.[2]
دوم اینکه، شوخطبعی میتواند در وضعیتی وخیم و ناگوار، حال و هوایی شاد و پرنشاط بیافریند. این تغییرِ احساس بهویژه وقتی مهم است که حکومت توسل به زور علیه مخالفان را آغاز کرده است. جشنها میتوانند سرپناهی برای تعداد زیادی از کسانی باشند که میخواهند دَمی از احساس ملال، بدبختی و خیانت فارغ شوند. برای مثال، در سپتامبر ۲۰۱۱ در تظاهراتی علیه بشار اسد، دیکتاتور سوریه، کنشگران غیرمسلح با وسایل آتشبازی و دوربینهای ویدیویی به مصاف نیروهای امنیتیِ مجهز به تانک و خمپارهانداز رفتند. تصاویر ضبطشده توسط دوربینها حاکی از ناسازگاریِ مضحک میان قدرتنماییِ نظامیان و شوخطبعیِ معترضانی بود که با ترقهبازی و پرتاب فشفشه به آسمان، قدرتنماییِ نظامیان را مسخره میکردند. این تصاویر به شکل مؤثری نشان داد که واکنش دولت سوریه به هیچ وجه متناسب با اعتراض شهروندان غیرمسلح نیست.
سوم اینکه، شوخطبعی اغلب میتواند به مردم اجازه دهد که راههای جدیدی را برای مبارزه با وضع موجود در نظر مجسّم کنند. در واقع، شوخطبعی آنقدر تهدیدآمیز است که میتواند مرگبار باشد. در نظامهای تمامیتخواه، بیان لطیفهای در انتقاد از مسئولان میتواند جرم بزرگی به شمار رود. علت این امر آن است که تمامیتخواهی مبتنی است بر کنترل کامل روایت اجتماعی و تاریخی ــ همان بهاصطلاح، «یگانه حقیقت» ــ و به طور عام، جریان اطلاعات. در دوران حکومت استالین، صدها شهروند اتحاد جماهیر شوروی به جرم لطیفهگویی در انتقاد از رژیم به مرگ یا حبس در اردوگاههای کارِ اجباری محکوم شدند. در فاصلهی سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۴، «دادگاه خلق برلین» ۴۹۳۳ نفر را به جرم بیان «لطیفههای مأیوسکننده» دربارهی حزب نازی به مرگ محکوم کرد. در سال ۱۹۴۴، ماریان الیز کِی، کارگر کارخانهی مهماتسازی در برلین، به جرم تضعیف جنگ «از طریق سخنان مغرضانه» اعدام شد. جرم او چه بود؟ تعریف این لطیفه برای همکارانش در کارخانهی مهماتسازی:
هیتلر و گورینگ بالای برج مخابراتِ برلین ایستادهاند. هیلتر میگوید که دلش میخواهد کاری بکند تا اهالیِ برلین شاد شوند. گورینگ میگوید: «خب چرا نمیپَری پایین؟»[3]
یکی از همکاران ماریان که این لطیفه را اتفاقی شنید به مسئولان محلی گزارش داد، و این خبرچینی به اعدام ماریان انجامید.
بهرغم این تلاشها برای کنترل کامل، لطیفههای طنزآمیز دربارهی مسئولان نازی و حکومت استالین در دوران سلطهی این دو نظام تمامیتخواه بر سرِ زبانها بود. این لطیفهها را معمولاً در مشروبفروشیها درِگوشی برای دوستان صمیمی و رازدار تعریف میکردند. هدف از این کار خالی کردن و سبک کردنِ خود بود، نه لزوماً مقاومتِ فعال. اما رواج انتقاد و طنز حتی در دوران سلطهی حکومتهای تمامیتخواه نشان میدهد که هیچ نظامی نمیتواند همیشه همهی مردم را به طور کامل کنترل کند. و وقتی بسیاری از مردم لطیفهگویی را آغاز کنند، ممکن است خودشان بهتدریج بفهمند که امپراتور برهنه است. به همین علت است که شوخطبعی برای نظامهای ستمگر، فوقالعاده خطرناک است. به قول خالد القشطینی، نویسندهی عراقی،
«شوخطبعی در تاریکترین دوران یک ملت ضروریتر است، زیرا در چنین زمانهایی است که مردم ایمان به خود را از دست میدهند، ناامید میشوند، و به ورطهی اندوه و افسردگی فرو میافتند. در چنین وقتهایی زندگی بیمعنا به نظر میرسد، و انسان احساس میکند که وطنش به تارِ عنکبوت شبیه شده است. مردم ارتباط با یکدیگر را از دست میدهند و سرانجام به انزوا تن میدهند. در نتیجه، اراده و میل به اتحاد و مقاومت از بین میرود. شوخطبعی بهترین دارو برای درمان چنین بیماریهایی است. خنده انسان را از دامِ رخوت و افسردگی میرهاند؛ بیان لطیفههای سیاسی دوباره شهروندان را با یکدیگر مرتبط میکند. حالا دیگر هیچیک از آنها تنها نیستند. به این ترتیب، میفهمیم که دیگرانی نیز هستند که با ما همنظرند، و درد و رنج و امیدهای مشترکی با ما دارند. خنده نوعی احساس برادریِ جمعی میآفریند. هیچکس در تنهایی نمیخندد.[4]
به همین علت است که، به نظر القشطینی، پرورش حس طنز و شوخطبعیِ سیاسی و استفادهی گسترده از آن، برای موفقیت راهبرد مقاومت مدنی، ضروری است.[5]
برگردان: عرفان ثابتی
اریکا چنووت استاد دانشکدهی کِنِدی و مؤسسهی مطالعات عالی رادکلیف در دانشگاه هاروارد است. آنچه خواندید برگردان این بخش از کتاب زیر است:
Erica Chenoweth (2021) ‘What is the role of humor in civil resistance?’, in Erica Chenoweth (2021) Civil Resistance, Oxford University Press.
[1] Janjira Sombatpoonsiri (2015) Humor and Nonviolent Struggle in Serbia. Syracuse, NY: Syracuse University Press.
[2] Jonathan Schell (2003) The Unconquerable World: Power, Nonviolence, and the Will of the People. New York: Metropolitan Books.
[3] Rudolph Herzog (2011) Dead Funny: Humor in Hitler’s Germany. New York: Melville House.
[4] Khalid Kishtainy (2010) “Humor and Resistance in the Arab World and Greater Middle East.” In Maria J. Stephan, ed., Civilian Jihad: Nonviolent Struggle, Democratization, and Governance in the Middle East, p. 62. New York: Palgrave Macmillan.
[5] Ibid, p. 54.